سلام بر شاعرمحترم
قبلا چند شعر با این وزن و قافیه ردیف سروده شده است
که تا حد زیادی حلاوت و خوشایندگی از این اثر را از بین می برد به ویژه وقتی این متن در حافظه مخاطب در معرض مقایسه و مقابله قرار می گیرد صحنه را به ورژن های اصلی خود می بازد
به طور مثال علیرضا الیاسی می گوید
حس می کنم تمام تنم درد می کند
حرفی نمی زنم دهنم درد می کند
شاعر این اثر می گوید
تا حرف می زنم سر من داد می زنند
تا حرف می زنم دهنم درد می کند
بیت علیرضا الیاسی از استحکام و منطق تصویری قوی تری بر خورد دارست حرف نمی زنم چون دهم درد می کند شاعر این اثر می گوید تا حرف می زنم دهنم درد می کند چرایی درد دهن ملموس نیست فقط ادعای شاعر است
شاعر این اثر می گوید
آماده می شوم که بمیرم کنار تو
امشب که سخت پیرهنم درد می کند
علیرضا الیاسی می گوید
حس قشنگ تک تک انگشت های تو
در دکمه های پیراهنم درد می کند
بیت شاعر اثر نیز درتقابل با بیت جناب الیاسی میدان مقابله را باخته است چرا که جناب الیاسی برای درد پیراهن در مصراع اول منطقی شاعرانه ساخته است اماا شاعر شعر مورد اشاره چنین منطقی را نتوانسته است بسازد فقط ادعای کرده است که امشب سخت پیرهنم درد می کند یک ادعای انتزاعی بی منطق
در بیتی دیگر نیز جناب الیاسی می گوید
روزی که بر جنازه ی من چنگ می زنی
ارام تر بزن کفنم درد می کند
این بیت نیزدر مقابل آخرین بیت شاعر از منطق تصویری قوی تری برخوردارست
جناب مجنون
کسی گلوله روز شقیقه شما نگذاشته است که اگر شعر نگویید می زنم مغرتان را پریشان می کنم
شعر حضرت عالی مونتاژ چندین شعر ست که از یک فضای عاشقانه و یا اجتماعی به فضای ایینی پرتاب شده است
بدون اینگه رنگ و فضای آیینی به خود بگیرد
اینکه علیرضا الیاسی در سال نود بگوید
حس می کنم تمام تنم درد می کند
و شما در سال نود و پنج بفرمایید بابا ببین تمام تنم درد می کند چیزی بر دایره شعری و خلاقیت های شاعرانه اضافه نمی شود
یا شاعری بگوید
دکتر سلام روح تنم درد می کند
چشمم دلم لبم بدنم درد می کند
و شما بگویید
دستم سرم لبم بدنم درد می کند
شعری مهم و اساسی خلق نمی شود
یا همان شاعر بگوید
احساس شاعرانگی ام تیر می کشد
حال و هوای پر زدنم درد می کند
و شما بفرمایید
این بال های پرزدنم درد می کند
چه خلق و کشفی توسط شما صورت گرفته است
شاعر عزیز
تنها اینکه شعری با فضای اجتماعی و یا عاشقانه برداشته شود و با جابجایی چند کلمه و تصویر در فضا و موقعیت خرابه ی شام شعری دیگر خلق شود کاری کارستان صورت نمی گیرد
ببخشید
می خواستم که لال بمانم به جان تو
دیدم سکوت در دهنم درد می کند
علیرضا رضایی (مجنون)
1395/11/25 در ساعت : 11:47:4
سلام جناب گنابادیِ عزیز
متنی که زیرِ آن مینویسم قبل از نقد مقایسهی دو شعر است در یک ردیف و قافیه و بر این پایه نوشته شده است که من در هنگامِ سُرایشِ شعرم این اثر را خوانده بودم! در صورتی که به هیچوجه چنین نیست و این اولین باری هست که این غزل آقایِ الیاسی را میخوانم و حتی کمتر هم اسمِ ایشان را شنیدهام (متاسفانه)
در موردِ اینکه منطقِ بعضی شعرها ضعیف است نیز با شما هم نظر نیستم، شعرِ آیینی منطقِ خودش را دارد، مخاطب میداند من برایِ چه چیزی میخوانم و به چه اتفاقهایی اشاره میکنم. بیش از این وارد شدن به موضوع و باز کردنِ آن پیچیدنِ بینِ تازیانه و سیلیست که من دوست نداشتم در این شعرم واردِ آن شوم.
در موردِ این سطر از نوشتهی شما نیز که میگویید: «تنها اینکه شعری با فضای اجتماعی و یا عاشقانه برداشته شود و با جابجایی چند کلمه و تصویر در فضا و موقعیت خرابه ی شام شعری دیگر خلق شود کاری کارستان صورت نمی گیرد » به نظرم به هیچوجه رعایتِ انصاف را نکردهاید (حتی نود و نه درصد احتمال میدادید من رونویسی کردهام از رویِ این غزل آقایِ الیاسی بخاطرِ آن یک درصد که مطمئن نبودید نباید این حرف را میزدید)
موفق باشید و سربلند
و ممنون از اینکه حوصله کردید و برایِ شعرم نظرتان را نوشتهاید
|