علف های بیهـوده را می بُـرد داس ها
بـه تیـزی نبـاشـد همـاننـد المـاس ها
پس از آنکه رفت از گلستانِ خود باغبان
حـریقی به پـا شد درِ خانـه ی یاس ها
همان ماجرا نقطـه ی عطف تاریـخ شد
عیـان شد به دنبـال آن نقش خنّاس ها
در آرایـش نـور و ظلـمت پس از قرن ها
تفـاوت نکـرده مـوازیـن و مقـیـاس ها
سخن های سردستۀ شهسواران عشق
چه شوری به پا کرده در باغ احساس ها
گلوی شکوفه شد از باده رنگین و سرخ
به ریشه از آن می چکد رنگ گیلاس ها
اگـرچـه نفـس را بـریـدنـد از نـای آن
ولی زنـده مانـده در آن روح انفـاس ها
به فرزند زهرا بگو غم مخور چون هنوز
فدا می شود در هوای تو عباس ها
بداهه ای مربوط به سال 93 تقدیم به شهدای حرم
سپاس دوست عزیز جناب محمدطاهری