ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



روضه خوان واشباه الرجال

 

 
واما بعد یا اهل الکوفه یا اهل الغدر و الخذل و الختلان...
 
بشیربن خزیم اسدی روایت کرد: در کوفه زینب کبری همراه قافله اسرا بود؛ به خطبه برخاست
 
 
...سپس روز از نفس افتاد و راوی گفت: آوای اذان پیچید
صدا، آری صدای زخمی زن در گلوی آسمان پیچید
 
صدا، اما صدایی چون صدای غربت مولا
که راوی گفت:
طنین خطبه اش انگار در صفین و گوش نهروان پیچید
 
نفس ها حبس شد در سینه، خم شد شانه های زیر بار شرم
صدا تا در سکوت سربی و سنگین زنگ اشتران پیچید
 
و اما بعد
- با انگشت سویی را نشان می داد... و راوی گفت-
که از آن سو چه بوی سیب سرخی در مشام کاروان پیچید
 
الا سرهای در پستوی دکّان های بیعاری به خود سرگرم!
که باری؛ با شما سودای زر، طوماری از سود و زیان پیچید
 
شمایان! با شمایم! سایه - مردان شراب و شعر و شمشیر، آی!
که نقل ننگتان هفتاد منزل در دهان این و آن پیچید
 
بپرس آیا کجا بودید وقتی رود رود آب...
-  راوی گفت: شنیدم؟! یا که دیدم؟     -
...مثل دود آه من تا بیکران پیچید؟
 
کجا بودید وقتی شیهۀ خونین آن اسب غیور از دور
میان دشنۀ دشنام و تیر طعنه و زخم زبان پیچید؟
 
خبر؛ آن دستهای روی خاک افتاده چون پیچک سروی ست
که دور از آب، دور ساقۀ تنهای دست باغبان پیچید
 
خبر، آری خبر ماییم در زنجیر و راه ـ این راه ناهموار ـ
که با هر پیچ و خم، وادی به وادی، پا به پای ساربان پیچید
 
***
 
نمی جنبید آب از آب ـ راوی گفت ـ
و شب شط علیلی بود
شبی که داغ با هر واژه دردی تازه شد، در استخوان پیچید
 
***
 
نگاهش را ربوده بود ناپیدای دوری...
همچنان از کی؟
که روی منبر نی صوت قرآن در سکوت روضه خوان پیچید
 
چه بود این؟ این صدای گریۀ من بود؟ در من گریه می کرد ابر؟
که بود این آی راوی!؟ او که نامش روضه شد در داستان پیچید؟...
 
 
 
 
 

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1395/7/30 در ساعت : 0:39:22   |  تعداد مشاهده این شعر :  1361


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1395/8/3 در ساعت : 7:31:49
درود بر همگی....
در شعر بودن -و آن هم شعر فاخر و دلنشین -و خلاصه همه چیز تمام بودن این اثر سر سوزن تردیدی وجود ندارد...خطای آن که چنین اثرباشکوهی را نظم می داند این جا ست!!!
افرا عسکریان
1395/8/3 در ساعت : 11:24:41
سلامي دوباره خدمت دوستان
ظاهرا در خصوص مطلبي كه گذاشته ام بايد بيشتر توضيح دهم
عزيزان شاعر ،وقتي ما در اين عصر سخن از شاعرانگي مي زنيم يعني استفاده از معنا در اوج استفاده از زبان در اوج و استفاده از تعابير ،تركيب واژه ها ،و توصيف ها در حد كمال يا لااقل در حد مطلوب است

اشاره شده به تشخص بخشيدن به روز يا زخمي شدن صدا در صداي زخمي زن
بيشمار اثر وجود دارد از گذشته تا كنون كه اين تشخص بخشيدن ها را بهتر و با بياني شاعرانه آورده اند
نه مانند اين اثر سطحي
شما چه تركيب واژه قوي و شاعرانه در اين اثر ديده ايد ،
خواهشا بيان كنيد

وقتي شاملو در زمان خودش مي گويد
شير آهن كوه مردا كه تو باشي
اين ،هم تركيب واژه زيبايي است
هم مختص خود شاملوست
هم زبانش زبان در زمان شاعر و حتي جلوتر از عصر شاعر است
و هم شاعرانگي اين شعر شاعرانگي به روز و تازه ايست
قرار نيست شاعر امروزي با اوردن رديف و قافيه و چند تركيب و توصيف و استعاره و تشبيه سطحي اثرش را شعر بداند
شعر امروز بايد استخوان بندي قوي
و خيالي شناور و عميق
احساسي سيال
و تفكري جاري داشته باشد.
انشالله در مجالي ديگر
در مورد بند به بند اين اثر نقد كه نه ،نظر خواهم داد.

در اخر بايد بگويم فكري كه در اثر وجود دارد فكري پويا و خلاق است و همين پافشاري بر المان تفكر اثر را مصنوعي و از شعر بودن دور كرده است.

مانا باشيد
افرا عسکریان
1395/8/1 در ساعت : 13:22:3
سلام
در خصوص اين شعر سواي محفوظ
بودن اجرتان انشالله...
بايد بگويم من اين اثر را نظم مي دانم نه شعر
هيچ المان و شاخصه ي شعر و شاعرانگي در اين كار ديده نمي شود
واژه ها بدون به كارگيري احساس و تخيل پشت سر هم منظم شده اند
و قدري چاشني تفكر عيني به آنها تزريق شده است
اگر چه شاعر تلاش كرده با قراردادن خود به عنوان داناي كل و در برخي ابيات اول شخص قراردادن "راوي "
شكلي داستاني را مرشد گونه روايت كند
اما در همين كار هم نتوانسته درست عمل نمايد و معيارهاي داستانويسي را رعايت نمايد
من حس مي كنم اين شعر كوششي و سفارشي باشد
نه جوششي و شاعرانه

سواي اين مطالب نبايد تفكر و طرح كار را كه نو و بكر بود ناديده بگيريم

با آرزوي توفيق و سلامتي
مانا باشيد
حمید خصلتی
1395/8/2 در ساعت : 11:12:38
با سلام.ای کاش دلایلی برای عدم شعربودن این اثر بیاوریدیا حداقل ویژگی هایی برشمارید که با آن ویژگی ها یک اثر شعر وبدون ان یک اثر فقط نظم خوانده می شود
حمید خصلتی
1395/8/3 در ساعت : 19:54:45
وقتي شاملو در زمان خودش مي گويد
شير آهن كوه مردا كه تو باشي
وقتی این سطر از شعر شاملو را با شعر شاعر محترم مقایسه کردید یاد این نکته افتادم که بر سبیل تعلیم ونصیحت به کسی گفتند تو باید حرف خوب وبزرگ بزنی گفت مثلا فیل؟ کرگدن؟
اما در پاسخ به انچه دوست عزیز در مورد این شعر گفته وگفته اند که این یک نظم است و در جایی دیگر در انتها می گویند پشت آن فکری خلاق خوابیده است. اگر نمونه هایی از خلق را در این اثر یافته اید که خود اذعان بر شاعرانگی وقوت این اثر است واگر نیست همینگونه به راحتی استفاده کردن از واژه هایی چون خلق وخلاقیت درست نمی نماید. اما انچه این اثر را از ورطه ی نظم خالص نجات میدهد چیست؟قبل از هر چیز باید بگویم شعر گفتن درحوزه شعر کاری بسیار حساس ومشکل است.چراکه در این گونه شعری هر اثر علاوه بر دارا بودن ویزگی های یک شعر باید اندیشه وتفکری در خور موضوع در پس اثر باشد ودغدغه ووسواس شاعر در انتخاب واژگان نیز بسیار حائز اهمیت است. .
سپس روز از نفس افتاد و راوی گفت: آوای اذان پیچید
صدا، آری صدای زخمی زن در گلوی آسمان پیچید

افتادن روز از نفس علاوه بر اینکه یک تشخیص زیبا وموثر است با اصل موضوع وروایت که حماسه عاشوراست هم خوانی دارد وتداعی معانی وتصاویر خوبی همراه دارد. در مصراع دوم هم وقتی صبحت از صدای زخمی زن به میان می آید هم حسامیزی زیبایی رخ میدهد به واسطه ی« زخمی وصدا» وهم اینکه تصویری فرا واقعی یا سورئال ومدرن ایجاد می کندپیچیدن صدای زخمی زن در آسمان. یعنی صدایی که از گلوی زن بیرون آمده است در تصویری ترکیبی گویا از گلوی آسمان شنیده می شود.همین بیت به تنهایی کافیست تا بگوییم حداقل این اثر با یک بیت شعر خوب آغاز شده است. همچنین در این بیت:
شمایان! با شمایم! سایه - مردان شراب و شعر و شمشیر، آی!
که نقل ننگتان هفتاد منزل در دهان این و آن پیچید

شاعر در این بیت قصد داشته است از کسانی که دمخور شراب وشعر وشمشیرند به عنوان شبحی از مردی یاد کند که اگر چه تعبیر سایه در کنار شراب وشعر وشمشیر هدف شاعرراتامین نکرده است اما به واسطه ی مصراع دوم بیتی تقریبا کم نقص وزیبا ساخته است. همچنین نوع استفاده از واژگان خاص در کنار هم چون:شمایان وحرف منادای آی باعث شده تا فضایی آرکاییک ایجاد شده ولحن حماسی آن تقریبا ساختار بیت را به اشعار مهدی اخوان نزدیک کرده است.
کجا بودید وقتی شیهۀ خونین آن اسب غیور از دور
میان دشنۀ دشنام و تیر طعنه و زخم زبان پیچید؟
در این بیت هم روانی وسادگی از ویزگی های قابل تقدیر است
اما از اینها که بگذریم نقل قول های مکرر شاعر از قول راوی،به یکدستی اثر ضربه زده وتوجه بیش از اندازه شاعر به اینکه روایت شنیده شده از منبع تاریخی را به شعر تبدیل کند اورا از خلق تصاویری بکر چون بیت اول غافل کرده است.با تمام اینها این اثر شعری است که در حوزه آیینی از بسیاری جهات نمره قبولی حد اقل کسب می کند.
علی اصغر اقتداری
1395/8/2 در ساعت : 13:21:53
درود
من نمی دانم چرا دوست عزیزمان این سروده را شعر ندانسته اند ونمی خواهم بگویم که این سروده یک شعر در اوج است اما نشانه هایی از شعر بودن

سپس روز از نفس افتادازنفس افتادن روز آیا صنعت تشخیص ندارد؟ صدای زخمی زن در گلوی آسمان پیچید را هم نمی توان دارای آرایه تشخیص قلم داد کرد؟ ودر تک تک ابیات می توان شاعرانگی اثررا به وضوح مشاهده کرد
نفس ها حبس شد در سینه، خم شد شانه های زیر بار شرم
صدا تا در سکوت سربی و سنگین زنگ اشتران پیچید
در مصراع دوم هم اثری از شعر نیست!
من معتقدم که نگاهمان را قدری لطیف تر بر سروده
های دیگران بتابانیم
افرا عسکریان
1395/8/3 در ساعت : 21:9:28
جناب خصلتي عزيز
درود
در خصوص فرمايش جديد شما در مورد مطالب من
كه شخصيت يك منتقد را با الفاظ خارج از ادبي چون گفتن كرگدن و فيل مي كوبيد و نان قرض مي دهيد تا هواخواه زياد كنيد
فكر كردم در اين دو سالي كه نبودم كينه ورزي را در خود كشته ايد و لي افسوس

چاره اي جز اين ندارم كه گاليله وار بگويم

به دار بياويزيد مرا
اما بدانيد زمين واقعا گرد است!


مانا باشيد
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1395/7/30 در ساعت : 7:44:20
درود جناب رجبعلیزاده عزیز
بسیارزیبا وماندگارسرودید.احسنت
سرافرازباشید درآستان آقااباعبدا... (ع)
علی‌رضا رجب‌علی‌زاده‌ی کاشانی
1395/8/2 در ساعت : 16:18:0
درود ورجاوند باشد
صمد ذیفر
1395/8/11 در ساعت : 19:17:31
سلام
و درود بر شما شاعر گرامی
اجرتان با عقیله بنی هاشم
علی‌رضا رجب‌علی‌زاده‌ی کاشانی
1395/8/15 در ساعت : 17:27:48
درود و سپاس بیکران...التماس دعا
معصومه سادات شاکری
1395/7/30 در ساعت : 8:16:37
سلام.کار زیبا ومحکمی بود.موفق باشید.
علی‌رضا رجب‌علی‌زاده‌ی کاشانی
1395/8/2 در ساعت : 16:18:32
درود و سپاس بیکران
مهدی سیدحسینی
1395/8/4 در ساعت : 13:33:34
درود
بهره بردم
موفق باشید
علی‌رضا رجب‌علی‌زاده‌ی کاشانی
1395/8/6 در ساعت : 18:33:52
درود و سپاس
بازدید امروز : 6,815 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,538,046
logo-samandehi