ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل اعتراف

وقتش که شد تمام تنش درد می­کند

وقتش که شد تنش عرق سرد می­کند

هی پلک­هاش می­پرد و اشک می­زند

رنگش به مرده می­زند و زرد می­کند

نه خواب می­رود، نه توانی که پا شود

لعنت به هرچه بخت بر او کرد، می­کند

گیرم که پا شود، سر او گیج می­رود

هی می­رود، دوباره عقب­گرد می­کند

تو دیر می­کنی، به همه گیر می­دهد

درگیر می­شود، ول و ولگرد می­شود

تو دیر می­کنی، نفسش گیر می­کند

تو پیر می­کنی­­ش دلش سرد می­شود

که گفته شهر من به تو معتاد نیست، هست

این اعتراف تلخ تو را مرد می­کند

این شهر باخته  است، خودش را، ولی هنوز

نفرین به تاس و تختۀ این نرد می­کند

***

برگرد، من که هیچ، ولی شهر عاشق است

طاقت نیاورد همه را طرد می­کند

مهرداد نصرتی(مهرشاعر)

کلمات کلیدی این مطلب :  معتاد ، موعود ، اعتراف ، عشق ، هجران ، مهدوی ، انتظار ، مهرداد نصرتی ، مهرشاعر ، غزل ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1395/8/2 در ساعت : 20:9:54   |  تعداد مشاهده این شعر :  882


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 9,094 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,540,325
logo-samandehi