ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اولین داغ اخرینش نیست

 
هفده ربیع الاول
چاه زمزم به تیشه می کندو ازخدا ده پسرطلب می کرد
ارزوی غریب و دوری که جان او را پر از تعب می کرد
گفت عبدالمطلب انجا که نه پسر مال من یکی ازتو
دهمی نذر کعبه عبد ا...قرعه خورده به نام او ازنو
مرد و زن دوستداراو هستند طایفه داغدار و غمگین است
دختران و زنان و چشم ترمردن جای او چه شیرین است
عاقبت شور میکنند وقرار میشود قرعه ای در اندازند
دل دل اهل طایفه پیداست همه دلهای خویش میبازند
قرعه هر دفعه چون به نام اوست سرنوشتش عجیب می اید
بار اخر شتربه دام افتاد .بوی گلهای سیب می اید
مرد و زن بهره برده اند از نذر ده شتر کرده اند قربانی
در دلش اتشی به پا گشته صورتش مثل ماه نورانی
امنه دختر وهب بود و در قبیله نماد زیبائی
ان دو با هم شدند هم پیمان ازدواجی تک و اهورائی
مرد در راه  یثرب وشامات .زن پر از حس مادری گشته
روزها یک به یک گذشتند وزندگی شد به هِجر اغشته
امنه چشم درراه عبدا...مانده با بار شیشه در اغوش
خانه اش سوت و کور بود انگارزیربار فراق اوخاموش
روزوشب چونکه درد دل میکرد با جنین نهفته در بطنش
 روزی اخر جواب اورا داد ان جنین عزیز بازیگوش
دل دل امنه گرفت ارام. غم ودلشوره رفت  از یادش
در نبود پدر پسر امد چون طبیبی  برای  امدادش
اخر قصه کاشکی خوش بود.پدری ازسفر می امد باز
زندگی ستوده ی  کوچک گشته با داغ ودوری اش اغاز
کودکی بین راه و بابا رفت .شد یتیم وندید رویش را
لحظه ای در میان اغوشش .ذره ای مهرو عطر وبویش را
اولین داغ اخرینش نیست داغها با رسول خو کردند
بسکه تا روز اخرین خود را پیش چشم رسول رو کردند
 
 
 
 
 
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ، آیینی و مذهبی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1395/9/28 در ساعت : 12:21:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  412


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,364 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,934,003
logo-samandehi