آسمان لبخند زیبای تو را دزدیده است

آتش چشم تو دنیای مرا دزدیده است


پلک بر هم می زنم تا عشق را کتمان کنم

خواب هم تصویر بودای مرا دزدیده است


از ردیف و قافیه گفتیم و شعر آغاز شد 

یک نفر نظم الفبای مرا دزدیده است؛*


عاقبت آدم به آدم می رسد عاشق به حق

این حکایت رد پاهای مرا دزدیده است


با تو بودن طعم شیرین شکفتن می دهد

عشق، طعم بستنی های مرا دزدیده است


شهر زیبا می شود وقتی تو شاعر می شوی

شعر هم ناگفتنی های مرا دزدیده است


دل به دریا می زنم غوغا نصیبم می شود

آب هم افزودنی های مرا دزدیده است!



     راشین گوهرشاهی	





*:  این بیت تمام قافیه های بعد از خودش را دزدیده است.