با شعله های کینه دری را شکسته اند
آنان که عهد بیشتری رار شکسته اند
مادر هنوز صورت ماهش ندیده بود
از ساقه ها ، شکسته تری را شکسته اند
از این عجیب تر نشنیدی جماعتی
با دست های بسته ، سری را شکسته اند
حرمت نگه نداشته اصلا سخیف ِ مست
با تازیانه ، بال و پری را شکسته اند
جرات نداشتند ، در افتند با علی
معلوم می شود سپری را شکسته اند
پهلو شکسته اند و نداسته ننگ و عار
حتی به اینکه برگ وبری را شکسته اند
از باغبان نداشته شرمی و با عناد
نیلوفری و یاس تری را شکسته اند
تاریخ ارسال :
1395/11/26 در ساعت : 11:58:17
| تعداد مشاهده این شعر :
550
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.