ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل مثنوی تقدیم به سردار عاشورایی سپاه اسلام، فاتح خرمشهر، شهید حسین قجه ای


مطلعی نیست که با عشق برابر باشد
واژه ای نیست که از نام تو بهتر باشد

ای که میلاد تو هم قافیه با عاشوراست
قسمت این است غزل های تو بی سر باشد!

چه کسی دیده که در معرکه یک کشتی گیر
همه ی دغدغه اش خواهر مضطر باشد؟

شعر من هرچه به توصیف تو کوشید، نشد
مگر امدادرسان ساقی کوثر باشد

وچه بهتر که قلم دست خودت باشد و بعد
بیت بیت غزلت لاله ی پرپر باشد!




همه دلگرمی یک لشکر، سردار حسین
مرد دلدادگی و غیرت و ایثار، حسین

به زمین پرچم اسلام نخواهد افتاد
تا در این معرکه زنده است علمدار حسین

انسجام صف کفار به هم ریخته است
تا که حاضر شده در صحنه ی پیکار، حسین

کوه هم باشد اگر خصم، ز هم می پاشد
چون که ذکرش بشود حیدر کرار، حسین

با همه خستگی اش باز ببین می خندد
زخم ها دارد و انگار نه انگار، حسین!




گرچه با قدرت بسیار به جنگ آمده است
دشمن از دست تو ناچار به تنگ آمده است

لشکر بعث عجب نیست زمین گیر شود
پیرکفتار زمین خورده ی این شیر شود!

مرگ بازیچه ی دستت شده است ای سردار
جبهه انگار که مستت شده است ای سردار

درد در پیش تو زانو زده و درمانده
عشق گردان همه این است تویی فرمانده

فتح خونین شهر از غیرت و جانبازی توست
همه جا صحبت مردی و سرافرازی توست

مستی باده کجا، لفظ من ساده کجا؟
تیر و خمپاره کجا، سفره ی آماده کجا؟

شعر هرگز به بیان تو نمی یابد دست
قدر یک جرعه از آن باده که نوشیدی هست؟!
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، مثنوی ، علی ، سلیمیان ، رها ، شهیدحسین ، قجه ، ای ، فاتح ، خرمشهر ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1396/3/4 در ساعت : 15:19:35   |  تعداد مشاهده این شعر :  792


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حنظله ربانی
1396/3/19 در ساعت : 14:58:57
درود بر شما
علی سلیمیان (رها)
1396/3/23 در ساعت : 12:5:59
درود و سپاس
حنظله ربانی
1396/3/19 در ساعت : 15:0:6
عالی عالی عالی
بازدید امروز : 23,601 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,554,832
logo-samandehi