حبل متین رشته ی ولای حسین است
ماء معین تربة الشفای حسین است
جان ملک منجلی ز جلوه ی دیدار
چشم خدا روشن از لقای حسین است
مکتب اسلام را بقا به زمانها
در اثر کوشش سزای حسین است
شبنم گلزار قدسیان سماوی
گوهر اشکی است کز برای حسین است
کعبه ی آمال رهروان طریقت
در سفر عشق کربلای حسین است
انس نه تنها زبان گشوده به مدحش
بر لب جن و ملک ثنای حسین است
کلک الهی به لوح عشق رقم زد
کشته شدن باعث بقای حسین است
چشمه ی زمزم چو چشم ما گهرافشان
در غم فقدان جانگزای حسین است
تا به قیامت به روز حشر خلایق
کعبه سیه پوش در عزای حسین است
جا به دل مرد و زن محبت او داد
ذات الهی که خونبهای حسین است
عالمیان را برات روضه ی رضوان
در سفر آخرت ولای حسین است
لایق خون گلوی اصغر او نیست
جان دو عالم اگرفدای حسین است
جلوه نما بر فراز شاخه ی طوباست
مرغ دل هر که مبتلای حسین است
تاج کرامت به سر گذاردش افلاک
آن که در این رهگذر گدای حسین است
بر سر بام فلک به جنبش جاوید
بیرق توحید از لوای حسین است
صل الهی علی الحسین و آله
زمزمه ی«خوش عمل»برای حسین است.