به جای سر، به پهلو میزند همواره مرهم را
شکسته تیغ فرقش... نه! شکسته پشت عالم را
ندیدش استخوانی را که عمری در گلو دارد
ندید آن تیغ در چشمش، نشاند آن ضرب محکم را
علی وجه خداوند است و بخشش جزء اوصافش
و میبخشد اگر زنده بماند ابن ملجم را
چه کرده با دلش دنیا که میگوید به فرزندش
شبانه دفن کن من را و پنهان دار قبرم را
هدایت ریخت ارکانش که حیدر چشم میبندد
زمانه در پی جهلش ندید آن مهر خاتم را
زمانه بی علی گشت و جهان در حسرت رویش
و زینب ماند و چشمانی که ریزد آبزمزمرا
و زینبماند و چشمانی که میبینند با حیرت
غروب ظهر عاشورای آن ماه محرم را...
تاریخ ارسال :
1396/3/26 در ساعت : 6:37:12
| تعداد مشاهده این شعر :
630
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.