قالی احساس ما کاشانی ست
شعر هایم از سپهرِ ثانی ست

حسّ ابریشم به بختم داده اند
واژه ها سهراب ها را زاده اند

ناف ما افتاد وشد تسلیم عشق
نام ما ثبت است در تقویم عشق

بخت ما در پیچ همّت مانده است
جاده در دست مرمّت مانده است

بخت یعنی عصر در ، دربند باش
بخت یعنی مادر لبخند باش

بخت یعنی شب نشینی روی ماه
خواستگاری دختر یک پادشاه

بخت یعنی نذر پاش عشق باش
جمعه شبها بذر پاش عشق باش

بخت یعنی باب دل باشی عروس
بخت یعنی نغمه کبکت خروس

بخت یعنی باغ لب را سیب باش
بخت یعنی آسمان در جیب باش

باقنوت سادگی زانو بزن
روی سکوی دلت اردو بزن

باد را پیغام مستی بار کن
عشق را تقدیم چشم یار کن

با نگاه صادقت دارو بساز
شهردارِ خواب را جارو بساز

عطر لبخند خودت را جار کن
شهررا هر صبح تو بیدار کن

شهر امروز از تلاطم عاری ست
بخت تو در شهر گویا جاری ست

بخت های اسمان مثل گل اند
شاهراه عاشقی ها را پُل اند

عطرشان پیچیده در پیچ هَراز
طعنه می گوید به رُز های هلند

بخت های اینچینی فاتحند
تا همیشه عاشقند و سربلند

بخت باش و بخت باش و بخت باش
پادشاه قلبها بر تخت باش

بخت ما از فصل ناف آرزوست
عشق ذاتا همکلاف ارزوست

کعبه ی ما عشق چشمانی نجیب
سالها چشمت مطاف ارزوست

میکنم بیتوته در چشمان تو
خط لبهایت طواف ارزوست .

در سکوتی روستایی مانده ام
شعر هایم در غلاف آرزوست

عشق ما با سرنوشت بخت ما
ظاهرا در پشت قاف ارزوست

طبع بختم خوش بحالش میشود
روز و شب ها شعر باف ارزوست

بخت؛یعنی _عشق ،عشقی تشنه تر
عشق ،یعنی_ بخت، بختی بال و پر

بخت یعنی یک الف ، معنا تمام
بخت یعنی با تو بودن صبح وشام

بخت یعنی جشن مطلق در وجود
بخت یعنی جاش در دنیا نبود

بخت یعنی کوته این تصنیف کن
ازسرِ نوبخت را تعریف کن

بخت خوش باشد به روی خاک و خشت
بخت باشد، میشود هرجا بهشت......

بخت تو یک بخت باشد تا ابد
ترجمان قل هو الله و احد.........


علی  اکبر مقدم

مرداد۹۶ فریمان.مشهد مقدس .