«امید خراسانی»
شهریار شعر نیمایی,درودت باد!
من نمی دانم برایت از چه بنویسم؟
شاعری دلخسته با تو حرف ها دارد.
چند سالی می شود قلبم,زمستان است.
شمع بخت دختران,خاموش.
اشک با چشمان شان
الفتی دیرینه دارد.
لاله و لولی
دختران چشمه و دریا!
خوب می فهمند,
درد یک زن را.
راست می گویی همیشه بد,بد است.
جنگ هم دست از سر ما بر نمی دارد.
این جهان_این اژدهای پیر_
دلخوش است انگار,
با فتوحاتش.
کاش می شد قاصدک ها خوش خبر باشند.
خانه ات آباد!امید خراسانی!
مثل تو,ما نیز
در پی آن آرمان شهریم,
در پی شهری که در آن
آفتابش بی غروب
روی گندم زارها
آرام
می تابد.
باغ ها,لبریز از گل های داوودی,
آسمانش آبی و آرام.
سرنوشت دختران
پدرام.
شاعرانش تا همیشه می سرایند,
از محبت,صلح,لبخند.
آه
شهریار شهر سنگستان!
مثل تو,ما نیز
در پی آن آرمان شهریم...!
1_زمستان:نام شعری از اخوان ثالث.
2_لاله و لولی:نام دختران اخوان ثالث,لاله در بیست سالگی در حادثه ای ناگوار از دنیا می رود.
3_آواز کرک:کرک همان بلدرچین است آوازش شبیه بد بده است و نام شعری از اخوان ثالث.
4_وقتی پاییز گل ها را بر باد می دهد,تازه گل های داوودی شکوفا می شوند.
تاریخ ارسال :
1396/6/6 در ساعت : 19:45:14
| تعداد مشاهده این شعر :
671
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.