ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل عاشورایی
به خاک افتاده دید اصحاب و یاران قدیمش را
از آن سو شمرها دیدند احوال وخیمش را

نگاهی کرد این سو دید اکبرهای اصغر را!
کمی هم آن طرف تر مجتبی های کریمش را

دراین سو مشک، آن سو دست، آن سوتر علم دردست
که پاشیدند در میدان علمدار حریمش را!

در آغوشش کشید و یک به یک بوسید طفلان را
همان طفلان بی سامان بعد از این یتیمش را

به میدان زد، یکی بود و به جنگ لشکری آمد
چنین پیمود بی پروا صراط المستقیمش را

به دشت کربلا تحریف شد قرآن که از والفجر
جدا کردند بسم الله الرحمن الرحیمش را!

چنان بر قامت قرآن بی سر تاختند آخر
که پاشیدند از هم یا و سین و حا و میمش را!


موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1396/7/12 در ساعت : 12:42:3   |  تعداد مشاهده این شعر :  712


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  محبوبه راه پیما     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
بسیار بسیار عالی بود و من واقعا از خوندنش لذت بردم قلمتان ماندگار دوست عزیز
پروین سیما
1396/7/12 در ساعت : 21:46:56
دعوتید به شعر معنا
حسین غریب
1396/7/13 در ساعت : 10:0:52
سلا م ودرود
بسيار بسيار عالي
پيشنهاد:
نگاهي كرد اين سوديد اكبرها به خون غلطان!!

علی سلیمیان (رها)
1396/7/13 در ساعت : 11:35:45
علیکم السلام برادر ارجمندم
سپاسگزار محبتتان هستم
بازدید امروز : 6,992 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,538,223
logo-samandehi