خورشيد روي نيزه ركوعش غريب بود
يكجا كنار ماه طلوعش عجيب بود
درآن ميان ستاره ي شش ماهه رباب
كوچكترين ميان همه مثل سيب بود
پيدا مسير قافله از رد پاي خون
زآن نيزه اي كه منبر شيب الخضيب بود
چشم تمام قافله گوش تمام شهر
محوخطيب كوفه و سمت حبيب بود
ذكر مدام حضرت والا مقام صبر
ختم دعاي مضطر امن يجيب بود
حسين غريب
تاریخ ارسال :
1396/7/13 در ساعت : 9:48:47
| تعداد مشاهده این شعر :
575
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.