از غم که چشم هاي تو لبريز مي شود
انگار فصل ها همه پاييز مي شود
وقتي که خنده مي کني و حرف مي زني
پاييز چون بهار دل انگيز مي شود
تلفيق چشم شير و غزال است چشم تو
چون با غرور و عشق گلاويز مي شود
جزسايه اي نماند ز من با طلوع عشق
آن نيز با غروب تو ناچيز مي شود
با عطر گيسوان تو در باد مثل گل
صد پاره باز جامه ي پرهيز مي شود
وانگاه روح شاعر من مثل قاصدک
در جستجوي دوست سبک خيز مي شود
با من بمان که بودن من با تو ممکن است
شاعر بدون عشق مگر نيز مي شود؟
برگرفته از دفتر شعر با ماهوت مخملي سينه سرخ ها
www.garmaroodi.blogfa.com
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/8/14 در ساعت : 0:18:44
| تعداد مشاهده این شعر :
1550
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.