ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مادر بزرگ


رنج بیماری مادر بزرگ

چشم هایت آسمانی ژرف داشت
یک بغل آیینه, کلی حرف داشت

چشم هایت مهربان و باز بود
سینه ات آیینه ی یک راز بود

باز چشمانت هزاران حرف داشت
گیسوانت نقش و رنگ برف داشت

در نگاهت عشق غوغا کرده بود
روشنایی را تماشا کرده بود

با نفس هایت عجب خو کرده ام
عطری از معشوق را بو کرده ام

مهربانم دست هایت بسته بود
جسم تو گویا نحیف و خسته بود

آه خورشید دلم ابری شده
سینه ام از درد تو زخمی شده

دست هایم را به بالا می برم
با دعا دست تمنا می برم

دردهایت کاشکی آرام باد
سهم من از عشق تو مادام باد

      زهرا علی بابایی(10 آبان 96)


خانه ی مادر بزرگ

خانه ی مادربزرگم داستانی ساده داشت
 
ظرفی از عشق و همیشه سفره ای آماده داشت
 
خانه ی مادر بزرگم گرم چون خورشید بود

دیگ آشی در کنار یک اجاق ساده داشت

او که شور عاشقی را در نهاد ما نهاد
جا نمازی کوچک و یک آسمان سجاده داشت

دست هایش گرم و چشمانش پر از امید بود

در درون قلب خود یک عشق فوق العاده داشت

قلب او پاک و زلال و مهربان و شاد بود

مادرم در جان خود سرمایه ای آکنده داشت

ثروت مادر بزرگم عشق بود و معرفت

در حساب مردمی کز مهر خود جاداده داشت

خانه ی مادر بزرگم تا ابد آباد باد

روح او در آسمان ها تا همیشه شاد باد

         زهرا علی بابایی

زندگی پایان ندارد مرگ آغاز بقاست

آنچه پایان می پذیرد فرصت پرواز ماست

مرگ محتوم است در پایان فصل زندگی

عشق می ماند که چون آیینه ای بی اتنهاست

    زهرا علی بابایی(6 آذر96)

کلمات کلیدی این مطلب :  اشعار زهرا علی بابایی، برای مادر بزرگ ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1396/9/10 در ساعت : 22:3:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  460


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 5,918 | بازدید دیروز : 20,496 | بازدید کل : 121,713,674
logo-samandehi