ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



...تا لحظه ی موعود!
...توآمدی به هیئت یک قدیس
پوشیده جامه ای
ازتاروپود صمیمیت
وچشمهایت نجابت را
بی آنکه کلامی ردوبدل شود
جار می زد
ومن ازانحنای جاده ی خاطرات
پویشی را شروع می کردم
که درشیوع عشق تو
نوررادرمنشورخاطراتم
به چهره ات هاشور می زد
*
خواب بودم که دلم شور می زد
وناگهان
باانفجاری ملیح ازحریرصدای تو
پلک گشودم
چشمانم کم سوی گریه بود
که درمقابل پنجره ی چشمانت
که روبه نور پرسه می زد
تاریکی را به خلسه می برد..
گویی ازآخربه اول آمده ایم
وتا لحظه ی موعود
ثانیه هارا به انتظارمیشماریم
تابرطلوع ماه عسل..
واین ظرف شکرک بسته را
که روزی حلاوت بخشم بود
به حرارت بودنت
زلال جاری عسل شد
درجامی به وسعت تنهایی هایم
که گفتی به برودتی مراقبه اش کن
ومن
دلتنگ دلتنگی های تو
وتو
بندخورده به غرور
بندبند دلم را به لرزه می آوری
ومن گریان
درحجم خود نمی گنجم.
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1396/10/1 در ساعت : 13:26:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  588


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابوالقاسم افخمی اردکانی
1396/10/2 در ساعت : 11:51:7
واین ظرف شکرک بسته (را)
که روزی حلاوت بخشم بود
به حرارت بودنت
زلال جاری عسل شد
درجامی به وسعت تنهایی هایم
که گفتی به برودتی مراقبه اش کن
ومن
دلتنگ دلتنگی های تو

درود...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درود بر استاد آزاده جناب دکتر افخمی بزرگوار و عزیز....
بازدید امروز : 8,344 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,539,575
logo-samandehi