هر فصل را مانند هم پاییز کردی
پاییز را در نسخه ها تجویز کردی
با رَسم استبداد بی پایان چشمت
خون در دل بیچارۀ تبریز کردی
یک جام از مرداد کافی بود ای عشق
از دادن یک جرعه اش پرهیز کردی
چشم انتظار دولت زَندَت نشستیم
ایرانِ دل را بردۀ چنگیز کردی
آتش به دامان سیاووشت نشاندی
اندوه را در سینه اش لبریز کردی
در سرزمین دیمِ تو ریشه دواندیم
اما تو آیا یادی از جالیز کردی؟
در حال رفتن بودی و با غصه دیدم
اوضاع دنیا را که رستاخیز کردی
گفتم برو اما پلِ برگشتنت را ...
تازه به یادت آمد این،... این نیز کردی
حسین وفا
تاریخ ارسال :
1396/10/8 در ساعت : 18:33:26
| تعداد مشاهده این شعر :
470
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.