نگرانم بروم عشق پریشان بشود
نگرانم نکند خواب تو ویران بشود
نگرانم بروم باغچه ی کوچک ما
غم پاییز خورد صید زمستان بشود
از خدا خواسته ام بلکه پس از رفتن من
باز باران بزند شهر گلستان بشود
باز باران بزند بلکه غم از هستی تو
رخت بربندد و از شهر گریزان بشود...
نگرانم بروم حزن رهایم نکند...
و دلم در غم هجران تو گریان بشود
و دعا میکنم این راه به پایان نرسد
و دلم از سفر رفته پشیمان نشود
شاید احساس کنم بی تو کمی مردترم
و فراموشی احساس تو آسان بشود!
سرایش شعر: راشین گوهرشاهی
@ketabera
تاریخ ارسال :
1396/10/9 در ساعت : 14:0:31
| تعداد مشاهده این شعر :
714
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.