اگر چه تاب کم است و عذاب بسیار است
کناره پنجره ها ،ازدحام دیوار است
قرارمان نرود بی قرار از یادت !
هنوز وعده ی ما زیر چوبه ی دار است
شبیه پرچم بر باد رفته خواهد ماند
سرم به دار نگاهی که بی کس و کار است
بزن به زخمه ی تنبور و عاشقانه بخوان
مشو اسیر دوچشمی که مردم آزار است
اگر چه رفته ام از دیده و هم از یادت !
ولی هنوز دوچشم تو صدر اخبار است
خوشا به آنکه به عشقت شکوفه خواهد داد
خوشا به حال و هوای گلی که بی خار است
مرا به بحر طویل سکوت خود مکشان
برای مردم ناآشنا اسفبار است
غروب می رسد از راه و بر کرانه ی درد
برای من نفسی بی تو آخر کار است
#سید _مهدی_نژاد_هاشمی
تاریخ ارسال :
1397/2/25 در ساعت : 9:46:6
| تعداد مشاهده این شعر :
351
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.