ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



استقبال از سعدی

وه که گر من بازبینم روی یار خویش را

تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را

یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند

بی‌وفا یاران که بربستند بار خویش را

مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق

دوستان ما بیازردند یار خویش را

همچنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر

مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را

رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی

ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را

هر که را در خاک غربت پای در گل ماند ماند

گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را

عافیت خواهی نظر در منظر خوبان مکن

ور کنی بدرود کن خواب و قرار خویش را

گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش

قبله‌ای دارند و ما زیبا نگار خویش را

خاک پایش خواستم شد بازگفتم زینهار

من بر آن دامن نمی‌خواهم غبار خویش را

دوش حورازاده‌ای دیدم که پنهان از رقیب

در میان یاوران می‌گفت یار خویش را

گر مراد خویش خواهی ترک وصل ما بگوی

ور مرا خواهی رها کن اختیار خویش را

درد دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود

به که با دشمن نمایی حال زار خویش را

گر هزارت غم بود با کس نگویی زینهار

ای برادر تا نبینی غمگسار خویش را

ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن

تا به خدمت عرضه دارم افتقار خویش را

دوستان گویند سعدی دل چرا دادی به عشق

تا میان خلق کم کردی وقار خویش را

ما صلاح خویشتن در بی‌نوایی دیده‌ایم

هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را

(سعدی)

استقبال از سعدی 

یادیار

در ملامت بگذراند روزگار خویش را 

هرکه چون من زنده داردیادیارخویش را

من نه آن باشم که در سیل گذشت روزها

شویم از لوح دلم نقش نگار خویش را

می رودفصل زمستان می رسد فصل بهار

می کشد بر رخ طبیعت برگ وبار خویش را

بلبل شوریده می گیرد سراغ گل ولی
 

من از این گلزار جویم گلعذار خویش را

اختیار از من چه می جویی که درروز نخست

داده ام  از کف عنان  اختیار خویش را

تا شدم آواره ی غربت نمی آرم بیاد 

خاطرات خانه وشهرو دیار خویش را

تا نه از قاتل کشم منت به روز واپسین 

می برم بردوش خودعمری است دار خویش را

با چنین بار  از پل تقدیر نتوانم گذشت  

بر زمین باید نهم از دوش بار خویش را

می زنم بر کوهها و دشت ها و باغها

تا مگر روزی بیابم نوبهار خویش را

چون سمندعمرردمی شدشتابان ازپی اش

من بچشم خویشتن دیدم غبار خویش را

چند چون پروانه ها گردم به گرد شمع ها

می روم روشن کنم شمع مزار خویش را

دست بر دامان سعدی شد دل دیوانه ام  

تا که بر او عرضه داردحال زار خویش را

شیخ بر من بیتی از ابیات نابش عرضه داشت 

تا در آن آیینه دیدم روزگار خویش را

(عافیت خواهی نظر در منظر خوبان مکن

ور کنی بدرود کن خواب و قرار خویش را)

شهودی بستان آباد 

تبریز -26 خرداد 97

کلمات کلیدی این مطلب :  سعدی ، شیرازی ، یار ، شهودی ، تبریز ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1397/3/28 در ساعت : 10:39:31   |  تعداد مشاهده این شعر :  663


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1397/3/28 در ساعت : 12:2:10
به استقبال سعدی رفتن آن هم با زبانی کهنه تر از زبان روزگار شیخ اجل کار پسندیده و خوشایندی نیست.به هر حال شاعر به استقبال سعدی غزلی پرداخته است که اسطقسی تقریبآ درست دارد و این شاید تنها امتیاز غزل شهودی به حساب آید.
شاعر در بیت مطلع از این که یاد یار خویش را زنده نگه دارد احساس خوبی ندارد و روزگار را در ملامت و سرزنش می گذراند (چرا ملامت و ملالت نه؟) و این منافی معنای بیت بعدی است.در مصراع اول بیت بعدی ـ یعنی بیت دوم ـ وجود «که» الزامی است و اگر نباشد به معنا خلل می رساند.شاعر می توانست بگوید:من نه آن باشم که با رفتن ز سال و ماه عمر....یا:...بگذشت سال و ماه عمر....یا:...اتلاف سال و ماه عمر...و یا هرچه بهتر از این که بیندیشد و بیاورد.ابیات همینطور کجدارومریز ادامه پیدا می کند تا می رسد به بیت پنجم.درمصراع نخست این بیت حرف از «بازار» است ، پس بایستی در مصراع دومش حرف از بیع و شراء و دادوستدی باشد که نیست.ضمنآ شاعر می توانست در مصراع دوم به جای:من از اول دادم از کف اختیار خویش را ، بگوید:روز اول دادم از کف اختیار خویش را ، که در این صورت یکی از «از»ها حذف می شد.وجود دو «از» در یک مصراع دلنشین و جالب و حتی درست نیست.برای شاعر آرزوی توفیق در تحول زبان و از این قبیل دارم....تمام.
علی شهودی
1397/3/28 در ساعت : 17:8:33
بسم الله الرحمن الرحیم
متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد. سعدی
ضمن سپاس از توجه و نقد ارزشمند جناب استاد خوش عمل
استقبال فوق در حکم سیاه مشقی است که سعی شده تا حدودی بافت زبان واندیشه حاکم بر شعربه همان سبک و سیاق قدما باشد و لا غیر..
در خصوص بیت اول شاعرخود قصد نکوهش روزگار خود ندارد بلکه می گوید :کسی که یاد یار خویش را در دل زنده نگه دارد مورد ملامت و طعن قرار می گیرد و در بیت بعدی شاعر بر این امر تاکید کرده و هراسی از این ملامتها به دل راه نمی دهد :
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
ابیات مورد اشاره بازنگری و موارد در حد توان بصورت ذیل اعمال شد
من نه آن باشم که درسیل گذشت روزگار
شویم از لوح دلم نقش نگار خویش را
اختیار از من چه می جویی که در روز نخست
داده ام از کف عنان اختیار خویش را
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
بازدید امروز : 3,166 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,933,805
logo-samandehi