سلام بر جناب استاد بزرگ خوش عمل
صرف نظر از داوری و قضاوت در خصوص این شعر نکاتی چند را خدمت حضرت عالی به عرض می رسانم
1-بار معنایی و عاطفی هیچ مترادفی یا مترادفاتی با یکدیگر یکسان نیست و به قول خود حقیر در دایره گسترده زبان به شکل دقیق هیچ مترافی وچود ندارد
بله در یکی صف و در صف واحد مترادفند با یکدیگر
اما این کجا و آن کجا یقینا میزان تاثیر گذاری این دو واژه یر مخاطب یکسان نیست
2-جناب خوش عمل عزیز
کار شعر الزاما به اینکه معنا منتقل شود تمام نمی شود
رسیدن معنا به ساده ترین شکل و تاثیر گدارترین شکل به مخاطب هم مهم است
حال اگر جابجایی ارکان دستوری و اصطلاحی ویا فعل مرکب غریبی مانع تاثیر گذاری سالم شد نمی توان به صرف اینکه معنا منتقل شده است از زیر بار مسوولیت شانه خالی کرد
3-ضرورت وزن گاهی شاعر را به ناکجا اباد می کشاند و این منحصر به حضرت عالی نیست و بر زبان و فلم شاعران دیگر هم رفته است و از ان گریزی نیست
4- یک نکته در مورد شعر )در شعر حضزت عالی شخص راوی دارد با قاطعیت با زبان طنز خواهان برخورد با...است
ناگهان در بیت اخر بدون هیچ بستر سازی می گوید اگر دارم شتر دیدی ندیدی را القا می کنم ..عینک ته استکانی ام را بشکنید
در صورتی که باید می بود
گر شتر دیدی ندیدی دارند القا می کنند
روی چشمشان عینک ته استکانی بشکنید
که وزن عبارت پیشنهادی حقیر از وزن خارج است
و ممکن است که مخاطب چنین احساس کند که شاعر به ضرورت وزن این نحو درست را رها کرده است
5-جناب خوش عمل عزیز
کسی با خواندن کتاب فلان و فلان نقاد نمی شود
همان طور که کسی با خواندن کتاب اصول شعر شاعر نمی شود
مقوله نقد به نظر حقیر از مقوله ی ذوقیات است که در کنار اثر تولید می شود
و ذوقیات با خواندن صرف نه اعتلایی دارد و نه رشدی