ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



قصیده خنجر
سرآغازِ قصیده از سر است و محتوا خنجر
که آورده ست یکسر بر سرِ سرها چه ها خنجر!
 
دمش در دستِ نا اهلان پر است از التماسِ خون
و هر جا صحبت از قتل است دارد ادعا خنجر
 
جنایت کارِ خونخواری که سیری ناپذیر است و...
برای خونِ هر مظلوم دارد اشتها خنجر
 
زبانش هر زمانی از غلافِ ظلم در آید...
زند زخمِ زبان همواره از روی جفا خنجر
 
میان بغض ها ناگفته حرفی شد اگر مدفون
گلوها را برید و کرد آن را برملا خنجر 
 
لبانش راوی پیکارِ خون باشد که سرها را
برید و برد دلها را به سوی کربلا خنجر
 
((و شمرُ جالِس ...)) نه نه!... هنوز این اولِ قصه ست
حکایت های جانسوزِ زیادی مانده تا خنجر
 
دلش شهدِ شهادت را طلب می کرد و عطشانِ...
خدای آب بود و تشنه ی خونِ خدا خنجر
 
به میدان رفت چون شیری میانِ جمعِ کفتاران
به سویش حمله آوردند با شمشیر و با خنجر
 
حسین آمد برای دین سپر باشد. برای او...
مگر می کرد فرقی ضربه ی شمشیر یا خنجر؟!
 
به میدان رفت و کُشت و زخم خورد و زخم خورد و کشت
و مست از بوی خون می شد در آن جغرافیا خنجر
 
به زیرِ چکمه ی نفرت تمامِ عشق جان می داد
و بود آن لحظه در دستانِ اشقی الاشقیا خنجر
 
((و شمرُ جالس...)) آری، حکایت رو به اتمام است
روایت می کند دنباله ی این قصه را خنجر
 
به روی حنجرِ عزت ، فلاکت ضربه زد اما
مگر می کرد اثر بر بوسه گاهِ مصطفی خنجر؟!
 
کنارِ پیکرِ فرزند ، مادر نوحه می خواند و...
سرِ سردارِ دین را قطع می کرد از قفا خنجر
 
چنان برخاست آه از عمقِ جانِ فاطمه، گویی...
که قاتل زد به زخمِ پهلوی خیرالنسا خنجر
 
به روی نیزه ها بردند قرآنِ مجسّم را
پس از آنکه سرش را کرد از پیکر جدا خنجر
 
حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)
کلمات کلیدی این مطلب :  حسین ، احسانی فر ، رهای لنگرودی ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/6/27 در ساعت : 11:21:25   |  تعداد مشاهده این شعر :  494


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید روح الله باقری
1397/6/31 در ساعت : 10:30:18
سلام و درود
احسنت خیلی زیبا و گیرا بود
فقط بنظرم از این قصیده زیبا اگر بیت
"به میدان رفت و کشت و زخم خورد و زخم خورد و کشت" حذف میشد عالی میشد
چون دراینجا خون دو طرف جنگ داره ریخته میشه اصلاحس خوبی به شنونده دست نمیده و این مستی صحرا را نمیشه فقط به خون امام نسبت داد
اجرتان با سید و سالار آزادگان جهان

حسین احسانی فر
1397/6/31 در ساعت : 11:36:22
سلام و عرض ادب برادرم
به دیده لطف خواندید.
سپاسگزارم از مهرتان
خنجر را در ابیات آغازین چنین معرفی کردم که بسیار سفاک است و برای ریختن خون(یا نوشیدن خون) ولع بسیار دارد..
حال در این بیت ، خون بالمعنی الأعم مقصود است و نه خون شخص یا گروه خاصی.بدین معنا که خنجر از بس خون آشام است که بوی آن را می شنود مست می شود.
رضا محمدصالحی
1397/6/27 در ساعت : 15:14:16
درود بر شما جناب احسانی

اجرتان با مولا

و اما در این بیت :

به میدان رفت و کُشت و زخم خورد و زخم خورد و کشت
و مست از بوی خون می شد در آن جغرافیا خنجر

به نظرم /مست شدن از بوی خون/ اعتباری برای مولا نیست و شاید دون از شان حضرت هم باشد
حسین احسانی فر
1397/6/27 در ساعت : 15:26:56
سلام و عرض ادب خدمتتان
به دیده لطف خواندید
مست از بوی خون شدن درخصوص خنجر به کار رفته است.گرنه این توصیف اهانت به حضرت اباعبدالله محسوب می شود.
معاذ الله
سپاس از عنایتتان
خلیل ذکاوت
1397/6/27 در ساعت : 13:48:52
سلام
احسنت
طیب اله انفاسکم
مأجور باشید.
حسین احسانی فر
1397/6/27 در ساعت : 15:23:10
سلام و عرض ادب حضرت استاد
همواره بنده را مشمول الطاف خود می کنید
خداوند بر عزت شما بیفزاید.
سپاسگزارم از عنایتتان
بازدید امروز : 20,283 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,576,243
logo-samandehi