ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نشسته بودم و دیدم
( به جایی آمده بودم که عشق می جوشید * به جایی از دلِ صحرا ، کرانه ی خورشید * به جایی آمده بودم که موج میزد نور * و خیمه کرده به پا کاروانی از توحید *) // ( دلم هوای کسی داشت از قبیله ی نور * کسی که سمتِ خدا بود و از تبارِ حضور * دو چشمِ منتظرم خیره خیره می نگریست * نشسته بود دمادم به انتظارِ ظهور * ) // ( رسید جلوه ی حُسنی سوار بر توسن * شبیهِ ماهِ تمامی که می زند خرمن * و رفت در دلِ تاریکِ شب که تا شاید * ضمیرِ ِ تیره ی شب را کند دمی روشن * ) // ( نشسته بودم و دیدم شد آسمان نیلی * هجوم بُرد به صحرا گروهِ قابیلی * نشسته بودم و دیدم که ابرهای سیاه * زدند بر رُخِ خورشید ناگهان سیلی * ) // ( سپاهِ تیره ی شب سوی کاروان آمد * خزانِ وحشی ظلمت به بوستان آمد * شکست بال و پرِ عشق از هجومِ خزان * صدای ( هل من…) او تا به آسمان آمد ! * ) // ( نشسته بودم و دیدم شکست شاخه ی گل * کبود شد بر اثرِ ضربه صورتِ سنبل * نشسته بودم و دیدم که غنچه پرپر شد * و خون گریست از این غصّه چشمِ ختمِ رُسُل * ) // ( صدای ( هل من…) ش آمد ، نگفتمش لبیک ! * خزان به خرمنش آمد ، نگفتمش لبیک ! * سَرَش ، به نیزه که می خوانْد آیه ی قرآن * جدا شد از تنش آمد ، نگفتمش لبیک ! * ) // ( قرار نبود ، سَرَم وادی جنون بشود * قرار نبود ، دلم باز دشتِ خون بشود * قرار نبود ، با تماشای یک شقایق هم ، * دوباره دیده ی من ، سرخ و لاله گون بشود * ) // ( چو استخوان ، به گلو مانده عهد بستنِ من * به عافیت طلبی ، شیوه ی شکستنِ من * نشستم و به تماشا نشسته ام تنها * وَ وااای بر من از این بی سبب نشستنِ من * ) // ( کنون که خوانده نگاهم حدیثِ خون ، لبیک * کنون که رفته سَرَم تا صفِ جنون ، لبیک * بیا ندامتِ من را ببین ز چشمِ تَرَم * اگر پذیری اَم آقای من ، کنون لبیک ! * ) // #آصف ⚫️
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/6/28 در ساعت : 15:30:15   |  تعداد مشاهده این شعر :  530


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,445 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,934,084
logo-samandehi