هر قطره از خونت بسانِ رودِ یاقوت است
آمیخته با طعم تیغ و بوی باروت است
کافر وَ یا مومن به حقّانیتت هردو
شکل جداگانه در این معراج مبهوت است
ای خفته در ذرات رمل و خاک ها برگرد
دنیای ما جاماندگان چون وادی لوت است
برگرد و هادی باش در مرداب این دنیا
گمراهی ما این وسط بسته به یک فوت است
افسوس وقتی آمدی گمنام تر بودی
تنها نشان بودنت پرچم وَ تابوت است
شاید دلیل این همه گمنامی ات ماییم
وقتی زبان در گفتن از شانِ تو مسکوت است
وقتی که بر دستان ما رد می شوی انگار
اثبات حکمُ الله در صندوق طالوت است
پر می شود شهر و خیابان از نفسهایت
انگار که دروازه دنیای لاهوت است
صدها صفِ دیگر دوباره شکل می گیرند
تا هر زمان در پیش و پس صهیون و طاغوت است
ما کُلُّنا عباسُکِ یا زینب کبری
یعنی به ما از کربلا تا شام مربوط است
حسین وفا
تاریخ ارسال :
1397/8/5 در ساعت : 0:24:23
| تعداد مشاهده این شعر :
399
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.