ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



قطار
با شال و کلاه پشمی در چله ی زمستان در ایستگاه قطاری ایستاده ام بس کولاک شداین دستهایم بشدت قندیل بستند وچه سوزی دارد! دستانی که از سرما به خواب عمیق فرو رفته باشند بادها می وزند و در گوشم اراجیف می بافند از حادثه ی سقوط برگها درختان مدام به خود لرزیدند سالهاست منتظرم منتظر سوت قطاری که از حرکت باز ایستاده است سوزن بان خواب آلود کنارفانوس روشن ریل به ریل غم می دوزدو درد سوزن میکند غافل از اینکه از واگن به واگن قطار بوی تعفن تنهایی می آید مسافران از ریاضت وخستگی به ستوه آمده اند وبه کما رفته اند من کجا هستم در وسط سیاهی ها کورسویی حتی از دور نمی بینم از روزنه های امیدو از چراغ برق خیابانها هیچ اثری نیست من که میدانم مقصد کجاست؟ سوزن بان! بیا وکاری کن نجاتم بده از این سردرگمی های گاه و بیگاه...... #قصه بکند
کلمات کلیدی این مطلب :  ، قطار ، قرار ، سوت ، عشق ، قصه بکند ، شعر ، سوزن بان#دست ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1397/9/4 در ساعت : 1:49:30   |  تعداد مشاهده این شعر :  393


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 10,298 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,940,937
logo-samandehi