ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



جانباز شیمیایی
' #میکائیل_شهبازیان پدرم سالهاست بیمار است غرق در سرفه های خیلی سرد خواب هایش پر از نفس شده است، بالشش اشک ، وای، خیلی سرد آسمان روزها برای پدر توی کپسولها خلاصه شده توی کپسول هم برای پدر پر شده است از هوای خیلی سرد پدرم صبح رفت توی حیاط ، زُل به چشمان مادرم زد و گفت اذیتت کرده ام عزیز دلم،گریه شد های های ،خیلی سرد مادرم گفت گاز خَر دَل هم توی چشمان تو عسل شده است حرف اذیت اگر دوباره زدی ، می شوم آن همای خیلی سرد شوخی اش هم قشنگ نیست ،نگو ، مرد شبهای جنگ و خون و خطر مرد خمپاره ، مرد جبهه و جنگ،سنگر سرد و جای خیلی سرد مادرم سالهاست کنج اتاق می نشیند میان خاطره ها غصه ها می خورد به حال پدر، هق هقی بی صدای خیلی سرد موشکی کاغذی زمین افتاد ، جسم بابا تکان سختی خورد یادش آمد از آن هواپیما ، دود و بوی فضای خیلی سرد دید بابا که با هواپیما شهر با دود و درد یکسان شد شهرِ با آن صلابت و عظمت ، شده یک روستای خیلی سرد پدرم خسته شد که دیشب گفت یاد یاران رفته را کرده خسته از سرفه های بی درمان،دردِ مردم ، جفای خیلی سرد دست بابا نحیف و بی رمق است،خسته از خاکریز شربت و قرص پشت این خاکریز می شکند در گلو یک هجای خیلی سرد ای پدرهای تا ابد سردار ، ای پدرهای خَردَلی، مسموم سایه هاتان مدام بر سر ما توی دورانِ نای خیلی سرد کاش یک روز یک نفر برسد مژده ناب و ساده ای بدهد باز گوید که پاک شد ز جهان مشکل این بلای خیلی سرد #میکائیل_شهبازیان
کلمات کلیدی این مطلب :  پدرم سال ها ست بیمار است ،

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1397/11/23 در ساعت : 15:48:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  268


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 22,840 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,554,071
logo-samandehi