ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خاطرات شاعران: زمزمه‌ها‌ی م. سرشک


داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)
عصر یک روز پاییزی سال 1374 خورشیدی از کتاب‌های پهن‌شده‌ بر سنگفرش‌ کوچه‌ای در خیابان انقلاب تهران، کتاب می‌کاویدم که چشمم افتاد به زمزمه‌های م. سرشک (برگزیده‌ی غزل) .
کتابی که نزدیک به دوسال پیش از تولدم - به‌سال 1344-با دوهزار نسخه در چاپخانه‌ی طوس مشهد چاپ شده‌بود.
فروشنده، همین‌که متوجه شد اشتیاقم برای خرید دوچندان است، نیشش تا بناگوش بازشد و کتاب دست چندم را که جای قیمتش را از قبل تراشیده‌بود، چندین برابر قیمت متعارف به خوردم داد و گفت:
-این از اون کتابای نایابی‌یه که اگه نخری تا چند دقیقه دیگه میان می‌خرنش و اون‌وقت عمرن بتونی...
و البته، راست می‌گفت.  کتاب را به قیمت دهان‌پرانیده خریدم و چُستی رفتم خوابگاه دانشجویی و نیم‌های شب بود که فهمیدم آخرین غزل‌ کتاب محمدرضا شفیعی کدکنی را هم خوانده‌ام...

 

کلمات کلیدی این مطلب :  خاطرات شاعران ، محمدرضا شفیعی کدکنی ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1398/1/21 در ساعت : 14:22:22   |  تعداد مشاهده این شعر :  420


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 9,264 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,540,495
logo-samandehi