گیر موشک های ما افتاد اگر پهبادتان
می شود خالی به آنی یکسر از ته بادتان
طشت رسوائی تان می افتد از بام ابلهان
گند بالا آوَرَد ناگاه اَه اَه بادتان
گندِتان را بادتان کرده ست عالمگیرتر
بی جهت خالی نمی گردد موجّه بادتان
معده را ماند اگر گردد مشبَّه طبلتان
ضرطه را ماند اگر باشد مشبّه بادتان
می برد با خود کجا آیا مگر پی می برید ؟
تارتان را، پودتان را، بی رویَّه، بادتان
غافلید از اینکه می لنگد کجای کارتان
غافلید از اینکه دارد پادافرَه، بادتان
در جهنم می شود چزغاله نعش نحستان
آتشش را پر زبانه کرده، زبده، بادتان
تحت فرمان شما اصلا مرفّه نیست، نیست
با شما هرگز نمی باشد مرفّه، بادتان
بر سرت محکم کلاهت را بگیر ای خوک خو
جز کلاهت را نخواهد برد ابله، بادتان
چک نزن بیهوده خرمن ، خر نباش اینگونه رک
می زند در نا کجا آباد پرسَه، بادتان
می کَنَد از بیخ بنیاد شماها را اگر
سرعتش گردیده باشد ضرب در ده بادتان
پوزتان را هر چه بالاتر بگیرید احمقان
بادبادک را نخواهد کرد فربَه بادتان