در من چه می بینی به جز ته مانده ی انکار ها
انگار می دانی مرا از گله ی کفتار ها
شیطان غم بوسیده روی شانه هایم را ولی ....
روییده از آن بوته های رز به جای مارها
وقتی که دارد می مکد لبهای من را شوکران
گل می کند فرش دلم کم کم به روی دارها
منصور را در من هوایی کرده ای ویران شود ...
سرتاسر آبادی ام در ریزش آوار ها
تقصیر از من نیست که مثل تو زیبا نیستم
خالی شده شادابیم از زخمه های خارها
خواهی نخواهی دوستت دارم همیشه بی هوا...
ای مرکز حسن نظر در گردش پرگار ها
دیگر نمی گویم بیاور بال و پر های مرا ......
پرواز کن پر می کشی من را از این دیوار ها ......
http://sabzevar-sher.persianblog.ir/
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/5 در ساعت : 12:8:6
| تعداد مشاهده این شعر :
963
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.