ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



صبحی که آمدی
 ‍ «صبحی که آمدی»
 
این آسمان، به غیر سیاهی هنر نداشت
شب های بی ستاره، که هرگز سحر نداشت
 
عمری تمام پنجره ها بسته مانده بود
حتی پرنده ای هم از این جا گذر نداشت
 
 مضمون شعرهای من ازجنس درد بود
 این جا کسی به حال من اصلا نظر نداشت
 
بیگانه می نمود برایم تمام شهر 
از درد، هرچه را که نوشتم، ثمر نداشت
 
ماهی نبود، محو تماشای او شوم
از حال این پلنگ، کسی هم خبرنداشت
 
گفتم از آسمان بنویسم، ولی نشد!
احساس، این پرنده ی من، بال و پر نداشت
 
بغضی گرفته بود گلو گاه عشق را
فریاد بی صدای من، آری، اثر نداشت
 
دارم به این فصول، کمی، فکر می کنم
ای کاش، راه عشق، چنین درد سرنداشت...
 
خورشیدِ چشم های تو  در من طلوع کرد
این عشق، آخر از سر من دست برنداشت
 
 یک روز صبح  آمدی از راه، این غزل 
دیگر، به یُمن آمدنت، چشم تر نداشت
 
 این حسّ ناگهانِ من، این طفل گوشه گیر
پیش از تو هیچگاه چنین شوروشر نداشت 
 
 آن روز، قیس با همه ی شهرتی که داشت
لیلایی، آن چنان که تویی، زیر سرنداشت!
 
کلمات کلیدی این مطلب :  صبحی ، آسمان ، پرنده ، دردسر ، پلنگ ، قیس ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1398/4/4 در ساعت : 21:9:1   |  تعداد مشاهده این شعر :  326


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی نظری سرمازه
1398/4/4 در ساعت : 21:23:32
درودشاعرگرامی
عجب غزل نابی !
بازدید امروز : 7,851 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,539,082
logo-samandehi