ای مثل چشم های بسته ی شب راهتان سیاه
تقدیرِ دشمنانتان نشد از آهتان سیاه
پرواز را چرا؟ چرا؟ به تماشا نشسته اید؟
تا هر پگاهتان شود چو شبانگاهتان سیاه؟
موجید اگر چرا نیامده اید از طرب به جوش
رویَش چرا نگشته دشمن بدخواهتان سیاه؟
همچون شَبَح که رم نمی کند از جز هوای پاک
هست از نگاهَ نابِ آینه اکراهتان سیاه
لَم داده روی تخت، بختِ بلندی که داشتید
خوابیده کم به حزنِ روانکاهتان،سیاه؟
ابری سمج کریه منظره تر از سگی پلید
افکنده سایه روی هر چه گذرگاهتان سیاه
آوخ که مثل دوده سوژه شدید از برهنگی
گردیده است مثل سیرتتان جاهتان سیاه
تاریخ ارسال :
1398/4/14 در ساعت : 18:47:22
| تعداد مشاهده این شعر :
268
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.