پر از تو
شد آنچنان که ناگهانم جان پر از تو
این کوچه را می خواستم عریان پر از تو
من خلوتم را مثل یک آیینه، باری
سرشار می خواهم همین الان پر از تو
در بی خیالی های سوت و کور ساحل
چون موج ها باید دهم جولان، پر از تو
ای از همه دلواپسی های من آگاه
کی می شود یابم سر و سامان پر از تو
هر روز و هر شب من یقین دارم جز این نیست
خورشید و ماه اند اینچنین تابان پر از تو
تا نقش می بندد تبسّم بر لبانت
قلبم گلستانی است بزم افشان پر از تو
یک روز خواهی دید با چشمان خود من
پرواز خواهم کرد در بوران پر از تو
بی هیچ تردیدی بخواهی یا نخواهی
روزی غزل هایم شود دیوان پر از تو
تاریخ ارسال :
1398/5/17 در ساعت : 22:21:48
| تعداد مشاهده این شعر :
299
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.