باسلام خدمت همراهان همیشگی
هرکه ازشهرت من گفت بگوئید که می باده ولعل لب وساقی میخانه ونی
ماگدائیم به سلطان وفلان رو نزنیم گنج وافربدهد یا ندهد حاتم طی
چه تفاوت کندم ظرف طلاکوب ومسی دیده ام عاقبت کار شهان خسرو وکی
این گدایی که ستم کرده به شاه دو جهان نبود شهره وهرگز نشود حاکم ری
دیدن روی تو در ماه زهرماه نکوست بهمن وتیر وزمرداد وزآبان وزدی
صنمی خواست مرا تا که سحرنازکند گفتمش ناز مکن نازکنی تاکه به کی
گفته بودم که بیا حجله بیارای صنم به همان صورت مستانه بیاراست که دی
شوق بوسیدن لب داده مرا شوروشعف شده ام ازدل وجان عاشق ودیوانه ی وی
فکرعقبی بکن ای مانده دراین منزل خاک
خانه ی عمرتوصهبا که خراب است زپی
سعیدزاده بیدگلی(صهبا)
کلمات کلیدی این مطلب :
شهرت ،
،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/7 در ساعت : 10:12:7
| تعداد مشاهده این شعر :
1057
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.