گل صدبرگ
مرثيهاي براي سيد حسن حسيني و قيصر امينپور
ميوزد پشت سرم باد،
پيش رويم گل صدبرگ؛
جانپناهش منم، اي دا...د!
شبنمي بر رخ هر برگ
ميزند برق ِ طراوت؛
داد از اين باد كه چون مرگ!
آسمان ابري و من نيز
بيخبر از همه جا گرم تقلا
يا تماشا.
«من ندانستم از اول»
آسمان قاصد مرگ است،
بار اين ابر، تگرگ است....
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 4:49:27
| تعداد مشاهده این شعر :
1065
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.