نگاه (۱)
آمد و با هروله از من نشست
او بدونِ حوصله از من نشست
یک دوبیتی زیرلب خواند و پساز
مُردنم با فاصله از من نشست
ــــــــــــــــــ
نگاه (۲)
یارِ تو عالیجنابِ خاص بود
دورهگرد و کولی و رقاص بود
سهمِ او از بازیِ حکمِ غلط
اشتباهیِ خواندنِ هر آس بود
ــــــــــــــــــ
نگاه (۳)
پُرمیرفت و به خالی میرسید
به خودش با هر توالی میرسید
آخرِ سر تویِ ایستگاهِ زمان
به خطوطِ انتقالی میرسید
ــــــــــــــــــ
نگاه (۴)
رفت و سربسته سرش برباد داد
جسم خودرا دستِ استبداد داد
روحِ خود را بُرد جایی چال کرد
جایِ خودرا به جوانِ شاد داد
سیدمحمدرضالاهیجی
تاریخ ارسال :
1398/7/10 در ساعت : 4:50:21
| تعداد مشاهده این شعر :
189
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.