می ورزمت شبیه خودم بی بهانه عشق
جانانه تر مگر زندم تازیانه عشق
وقتی تو حال و روز مرا درک می کنی
دنیا فقط برای من است آشیان عشق
بشنو حدیث قدسی دل را که گفته است
راز عمیق شهد جنون از زبان عشق
هر عاقلی است تا به ابد بی نصیب از
حظّی که عاشقان ببرند از زیان عشق
توفیر با بهشت ندارد جهان، شود
عالَم برای آدم اگر سایه بان عشق
از من بجز خیال تو در من نماند هیچ
بستم خیال روی تو چون با اذان عشق
از قید و بند هر چه جز از تو رهاست دل
آورده رو به شوق تو بر آستان عشق
از عاشقان ندیده کسی سر به راه تر
راه است امیر قافله در کاروان عشق
بگذار تا گدازه شوم بی قرارتر
گلشن کند جهان مرا پرنیان عشق
بی حاصلی نشایدم از زندگی، دمی
گسترده چون که چشم تو در هر کرانه عشق
تاریخ ارسال :
1398/7/27 در ساعت : 22:13:56
| تعداد مشاهده این شعر :
294
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.