ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل: یک‌نفر که...


یک‌نفر نشست پندهای پاپ را شنید و اَخفَشانه سرتکانْد          
 بَعد، چوخه برگرفت و رفت درهّ‌های سبز و یک‌دوگلّه بُز چرانْد
گرگ‌ها که آمدند پاسبان برّه‌ها شدند؛ مرد ذوق کرد           
چاقوای گرفت دست، رفت سگ، دَمَر که ‌خواب رفته بود را درانْد
دید یک شبِ سیاه و سرکه‌ای که کاهو خورده و عُجوبه‌ای شده است،   
هست تویِ خودروی زمان و تا کرانه های کاهنانِ مصر رانْد
باز، رفت، دید توی کومه‌ای که راهبی نشسته، آتشی به‌پاست     
در ‌تَرَق‌تروقِ شعله‌های کُنده، این سکوت بود سخت می‌چزانْد
بَعد، شد پرنده‌ای‌ و بال‌و پرگشود و رفت ‌روی شاخه‌ای نشست  
هم‌کلامِ با کلاغ‌های روضه‌خوان، که‌یک‌جهان دری‌وری پرانْد
دید مارمولکی -تمام‌پشم‌و‌ریش –زیر تک‌درختِ سیب...وای!
دختری به‌ سنِّ دخترش که نارسیده بود را به‌زور صیغه خوانْد
**
یک‌نفر که کاهو خورده بود و شد پرنده، هم‌کلام با کلاغ‌هایِ...    
گرمِ خواب بود: پا که شد، عرق دو کاسه از لباس‌های خود چِلانْد

شلمان؛ 17 آبان 1398 –داوود خانی خلیفه‌محله

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1398/8/19 در ساعت : 8:25:18   |  تعداد مشاهده این شعر :  216


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,087 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,537,318
logo-samandehi