تو قد می کشی
و سایه ام با من آه می کشد
این واقعه هر روز تکرار می شود
من
به این باور رسیده ام که، بی تو،
دنیا، گورستانی خواهد بود،
وسیعتر از همه ی دشت ها
چیزی که حتی با تصورش،
اندوهی سرکش،
رویاهایم را به آتش می کشد.
حدس می زنم، ابری غلیظ
سایه ام را سر به نیست کند.
و دلهره ام، رعد را از خواب عمیقش، بپراند
آفتاب را به ضیافت چشمانت بیاور،
تا ماه دچار افسردگی شود،
و فرشتگان با من به نماز آیات بایستند.
باور کن
تنها و تنها بودنت،
آینه را جذّاب می کند
و نبودنت،
آن را به سرزمینی همانند می سازد
که ساکنانش را زمین بلعیده است.
دوست دارم،
همیشه در رویاهایم،
نسیمی دلنواز،
گیسویت را به اهتزاز در آورد
فعلا من،
به این دل خوش کرده ام که،
یکبار هم که شده،
مرغ آمین، آرزوی نهانم را بر خواهد آورد.
تاریخ ارسال :
1398/8/21 در ساعت : 19:20:11
| تعداد مشاهده این شعر :
206
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.