ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعر فراموشی
پدرم! از دل تاریخ، درم میدانی از غم خانه خود،بی خبرم میخوانی شاید این قصه که دیریست از آن بی خبرم غصه ای بود که افتاد میان جگرم غصه ی بی خبریهایم از این قصه نغز غصه ی قصه گه پخته ولیکن بی مغز غصه ی بی خبریهای گل از کرده ی خار قصه ی غصه خار تن گلهای بهار قصه ی سایه شب، بر سر مرغی شبگیر قصه ی بی خبری قفس از رنج اسیر قصه ی غفلت یک روزن تنها از نور قصه ی غصه ی نور از تب یک روزن کور تا که از باد خزان،خاطره ها برپا شد قصه ی عشق و گل و دل همه بی معنا شد قصه ی عزلت گل در شرف باد خزان قصه ی بلبل خاموش،در آغوش زمان قصه ی سرزنش عطر پراکندن گل قصه ی غربت صبح و غم گریاندن گل قصه ی مشت گره خورده ی تاریخی درد قصه ی فتنه نامرد،پی مردی مرد قصه ی گریه نوزاد و نداری پدر قصه ی خشکی پستان قرار مادر قصه ی سفره خالی به وقت سحری خبر گریه افطار و غم بیخبری قصه ی فقر سواد من از این فاصله ها قصه ی دانش تاریخ و تب مسئله ها قصه ی غصه ی یک درد پر از فقر و غنا فقر آگاهی ما از غزل شاه و گدا تا گناه پسر بی خبرت،بی خبریست کار او روز و شب و شام و سحر،در به دریست اگر این بیخبری اوج گناه پسر است پسرت بر سر یک چوبه داری دگر است بر سر چوبه دارم،پدرم!با من باش ذاکر اشهد این بی خبر از میهن باش پدرم! خانه ما خانه خاموشان است خشت هایش همه از خاک فراموشان است گرچه خاموشی این خانه،گریبانگیر است شاعر از شعر فراموشی خود دلگیر است
کلمات کلیدی این مطلب :  تاریخ ، پدرم ، از ، دل ، میدانی ، درم ، بیخبرم ، شعر ، فراموشی ، دلگیر ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1398/9/18 در ساعت : 1:28:54   |  تعداد مشاهده این شعر :  157


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,363 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,537,594
logo-samandehi