ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سیلی زدند و طاقت سیلی نداشتی - شعر فاطمی
شعر فاطمی 1
 
بانو سلام ! نام تو را بوسه مي زنم
چون زخم ، التيام تو را بوسه مي زنم
 
با شعر آمدم به تماشاي نام تو
آيينه بوي ماه گرفت از کلام تو
 
حس مي کنم به غربت خود خو گرفته اي
اي کشتي نجات ! که پهلو گرفته اي
 
در پشت در هجوم خطر را چه مي کني ؟
با آتشي که سوخته در را چه مي کني؟
***
در مي زنند و پشت در آتش به پا شده ست
يکباره کوهِ زمزمه ها بيصدا شده ست
 
انگار زخم و کينه دهان باز کرده است
حجم هجوم ، ممتد بي منتها شده ست
 
با تکّه تکّه هاي  دري که شکسته اند!
ارکان خاک يکسره از هم جدا شده ست
 
تکليف يک کبوتر پهلو شکسته چيست؟
وقتي در آشيانه اش آتش به پا شده ست
***
با خود به کوچه هاي عزا مي کشي مرا
بانوي بي نشان ! به کجا مي کشي مرا ؟
 
هرچند شهر، يکسره بيگانگي کند !
آتش به گرد شمع تو پروانگي کند
 
در شام تيره ، قصّه ماه کبود بود
باران شعله شعله و رگبار دود بود
 
در متن شعله قصد خليلي نداشتي
سيلي زدند و طاقت سيلي نداشتي
 
خورشيد ماه در تب و تاب محاق تو
غم ماجراي کوچکي از اتفاق تو
 
بانو سلام ! زمزمه تازه ات کجاست؟
داغي ز داغ هاي بي اندازه ات کجاست؟
 
آرام و سرد مي گذرم از هواي تو
چون خاک سر گذاشته ام زیر  پاي تو
 
شبگرد کوچه هاي جهانم گذاشتي
با داغ تازه اي که به جانم گذاشتي
 
در باغ شب ، شکفتن زهرايي ات چه شد؟
دستان گرم ام ابيهايي ات چه شد؟
 
دستت کبود مي شود و تار مي شوم
هر سال با عزاي تو تکرار مي شوم
 
با خود به کوچه هاي عزا مي کشي مرا
بانوي بي نشان ! به کجا مي کشي مرا ؟...

شاعر: ابراهیم قبله آرباطان
کلمات کلیدی این مطلب :  شعر فاطمی ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1398/10/7 در ساعت : 11:39:11   |  تعداد مشاهده این شعر :  598


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 5,995 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,537,226
logo-samandehi