ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اینها شعر نیستند
 
 
 این ها شعر نیستند،
 قصه می گویم،
 تا خستگی هایم  را خواب  کنم
 این ها وا گویه نیست،   
 حرف های من، پا جوش سخن این و آن  نیست
تصویر  به ستوه آمده ی فریاد ،
خروش  نهفته ی دل است، این کلمات
 
پشت دیوار سینه ام یک نفر زندانیست
 چقدر سخت است، روزنه ای برای برون رفتِ  آه نیست
 اگر چه با شکوه ،
 چقدر بی روح است و خسته کننده
 خانه ای که تنها سقف و ستون دارد
 
 حرف ها بی ربط نیست
   سنگینی، گوش هایت را رها نمی کند
 بیدار شدن  بدون مسئله نیست
  همیشه بار فهم،دشواری است
 
کاش نمی فهمید ،کاش نمی دید،
کاش  سوختن را حس نمی کرد
 این خاک اجیر شده
 
 اینجا کسی نمی خواهد ستون باشد
همه می خواهند سقف باشند
چه منظره ِی دل گیری
چه  خواهش عجیبی
 
کاش می فهمیدم
 پشت خنده هایت کدام دشمن در کمین است
 سر نوشت را باید از سر نوشت
  اما کو سری  سر نوشت  ساز؟
 به کدام دارو  دردها را حواله کنم که درد آور تر نباشد
 به کدام  پزشک مراجعه کنم  که مریض نباشد
 
 هوس ها ، عشق ها را خنثی  کرده اند
 همه جا لذت های  زود گذر  خیمه  زده اند
 راه عصمت را روسپی ها بسته اند
  بگذریم ،
 بد بین نیستم  حقیقت انکار نا پذیر است
 
از سازه های غول بیزارم
با نوشته های شیطان در گیرم
 در رشته های سر در گم مانده ام
به کدام سمت نگاه کنم
 که امیدم شکوفا شود
 
 چه کسی را  می توان شناخت
کدام گروه را  می شود باور داشت
کدام داستان    افسانه و افسون نیست
 کدام قصه ی عشق را  هوس بازان ننوشته اند
 
 باور کن از خودم از نوشته ها یم
 از  کشیده ها و چشیده هایم  شرمنده ام
گاهی فکر می کنم آینه هم دروغ می گوید
  اینجا حتی آب بی گره نیست
 
 افسوس انسانیت غریب است و  فراموش
 زنی که نام مقدس مادر را یدک می کشید
کودکش را زیر پای هوسش گذاشت
 
حرمت پدر فرزندی  حریم مادر دختری را
چه کسی فرو ریخت ؟
 
 به سمت کدام صورت متمایل شوم که دست نخورده باشد؟
 کدام  میوه را دست کاری نکرده اند؟
 زیر پای کدام شهر خالی نیست ؟ که ستون زندگی پایدار بماند
 
راستی چقدر دروغها لذت آور شده اند
 چقدر فریبنده ها روز به روز فربه ترند
 
 می خواهم به آلونک های پر از عطوفت
به کپر های پر از مهربانی بر گردم
آی آرامش یادت بخیر
آی مهربانی روحت شاد
 
 کاش بزرگ نمی شدم
بی زارم از گریه ها و خنده های حساب شده
 احاطه ام کرده آرزوی محال
دوست دارم به کودکی  و گریه و خنده هایش بر گردم
 
کاش در عدم میماندم
از آدم بودنم متنفرم
وقتی هم نوعانم یکدیگر را می درند
 و لذت میبرند از شکستی که نامش پیرو زیست
پدیده ی زشتی
که حتی در قاموس حیوانات وحشی نیست
 
یخ زدم از بی آبی
سوختم از بی آتشی
بازار ،گرم نیست 
بازار گرمی است
طوفان طغیان و کولاک کلک بیداد می کند
 
دریچه ای به سمت صبح نیست
آن چراغی  که باشب نسازد کجاست
 
بسکه مخدوشم دست  چپ و را ستم را فراموش می کنم
بسکه به هم ریخته ام
 برای یافتن کلیدِ در دستم
  این طاقچه آن طاقچه می کنم
 
به پاس کدام گناه نکرده قیام کنم
به یاد کدام طاعت ستوده اشک نریزم
دارم به پایان می رسم، دارم می بازم،
بازی را از کجا آغاز کنم؟
 
با کدام آب نیالوده طهارت کنم
کجای خاک غصب نیست تا  تیممی قبول افتد
 سبحان الله به دروغ دریغ می خورند
 مسیر را عوضی رفته ایم
 باورمان نیست، تا کلافه شدن، تا بن ،بست
 
 
 
وقتی  مدرک را به  مردک می دهند و
 حکم را  به دلقک و تلخک ، فاجعه می شود
 تربیت را در کلاس جا گذاشتیم
 ادب را  به پاس سبک شدن به لقایش بخشیدیم
 افسوس ، افسوس ، بر افروخته نشدیم از نارسایی
 مفهوم  را قربانیِ کلماتِ بازار پسند کردیم
 
 کار از ریزش و شکاف گذشته ویرانی بالاتر انتظار است
  گرفتار مالی خولیا ی دو قطبی  نیستم
 رسوایی را  هوار می کشد، نی لبک شور انگیزم
 
 
   وجدان  خوابی  یا بیدار؟می دانم نمرده ای
     اما وجودت  حس نمی شود
     نکند تو هم آبستن نا مردمانی، باورم نیست
   مطمئنم سواری نمی دهی  جوانمرد
   شاید به چار میخت  کشیده با شد شیطان
    فاجعه در حد  تصور نیست  
 
 
 نه سیّاسم، نه سیاسی
 عقده ی ریاست گلو گیرم نیست
 بازار زده نیستم  که بازار یابی کنم
 اصلا  حرفهایم در  این مقوله نیست
  به این سمت و به آن سو، نکشیدیم
 
 زیر سایه حرف نمی زنم
 برای خودم شمع روشن می کنم
برای خودم آیینه می گذارم
   مشغولِ حساب رسی خویشتنم
 چرا پف میکنی؟چرا سنگ می پرانی
  مگر  دفتر سیاه من رسوایی تو را به تصویر
 می کشد که برای کشتنم می کوشی؟
 
 
 از چشم هیچکس پنهان  نمی شوم
 گفتی! من اگر خوبم اگر بد
تو برو خود را باش
 سخنی سنجیده است
 می خواهم خودم باشم نمی گذارند
  هر جا خودم را به نمایش گذاشتم
 دیگران  خورده گرفتند
 دیگران آشفته  شدند
  حتی روز ی که گفتم
  پدرم دهقان بود به مذاق جمعی
 خوش ننشست
 
 عشقه های کشنده احاطه ام کرده اند
 آِی عشقِ زنده کننده، آی زیبا ی زیبنده کجایی
    صورتک های غریب و فریب رهایم نمی کنند
 
 
 به گدار نرسیده زمین خوردم
 از گردونه افتادم هر جا گردن گیر شدم
 هاج و واجم از خیالات   لنگ و لوچم از کنایات
 رونق از کار  افتاده  یا من در کار نیستم
  کسی  پاسخ گو نیست؟
 
 می گویند  دیر  یا زود
دفترت بسته خواهد شد
اما دفتر  اندیشه و کتاب هنر
بسته شدنی نیست
 روزی  اندیشه وران هنر شناس
برگ برگش را  به تماشا می گذارند
 برای چشم روشنی
کلمات کلیدی این مطلب :  شعر ، قصه،پاجوش، کلمات ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1398/11/20 در ساعت : 12:26:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  126


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 9,047 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,540,278
logo-samandehi