از کوچه های عشق رسیدم به ساحتش
دیدم به سجده است میان تلاوتش
قد قامت نماز دمادم اقامه شد
سجاده پهن در وسطش مهر تربتش
با هر نفس دوباره مناجات میدمد
از سینه ی امام در آن کنج عزلتش
محشر نگاه حضرت سجاد میشود
وقتی کلام اوست دمی از قیامتش
ما شیعه ایم تا که صحیفه به دست ماست
بوی بهشت میرسد از هر روایتش
وقتی که سنگ و خاک به دستش طلا شوند
دل کیمیا گر است به یمن ولایتش
صدها ملک طواف به دور سرش کنند
جبریل غبطه خورد به طول عبادتش
من بنده ام و لطف امامم قدیمی است
از لطف اوست گشته نصیبم امامتش
حقا که در کلام نگنجد بیان او
اما نشسته است به جانم حلاوتش
تاریخ ارسال :
1399/1/10 در ساعت : 1:14:40
| تعداد مشاهده این شعر :
111
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.