ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



من از زیارت یک صبح تازه می آیم


                 



کبوترانه در این عصرِ  بی پر و بالی



دلم به یادِ شما عاشقانه می گیرد



هوایِ با تو پریدن نشسته در بالم



سراغ ِ همسفری بی بهانه می گیرد



 



مرا ببر، ببر  ای عشق از شب کوچه



به شهرِ هشتم آئینه، در تب توفان



مرا ببر به تماشای  ناگهان -چشمه



به پای بوسی گلسنگ ها پس از باران



 



رسیده ایم من و  شب ،  سلام  ای خورشید



که با تبسمِ تو ماهِ  رهروان روشن



دلم همیشه به یادت  بلند پرواز است



که با اشاره ی تو راهِ آسمان روشن



 



سلام بر تو که انگشتِ تو نسیمِ صبا ست



چه سرخوشانه گره می گشایی از دردم



دلم پرنده و دستِ تو آشیانه ی مهر



از این رهاییِ یکدست برنمی گردم



 



ز ما  نگاه مگردان که ذره ایم آقا



تو  آفتابِ  بلندی و سایه ها بسیار



در این کناره که باشیم ذره ، خورشید است



در این کرانه که باشیم سنگ ها ، دلدار  



 



حدیث  سلسله العشق را روایت کن



تبارنامه ی پاکِ پیمبران این جاست



از ازدحامِ پریشان ِ بی پناهی ها



سفر کنیم که آرامشِ جهان این جاست



 



من از زیارتِ یک صبحِ تازه می آیم



دلم زلال و شبم مثل صبحِ خنده گشاست



قرارگاهِ دلِ  بیقرار ِ خسته دلان



رواق  ِروضه ی  تو خانه ی امید و رضاست



 



قسم به حرمت  همصحبتی خداوندا



مرا به غربت این خاک آشناتر کن



در این زمانه که پروازها زمین گیر است



مرا دچار قفس کن،  مرا رهاتر کن



                                                                   


کلمات کلیدی این مطلب :  من ، از ، زیارت ، یک ، صبح ، تازه ، می ، آیم ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/21 در ساعت : 10:58:37   |  تعداد مشاهده این شعر :  1378


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سارا وفایی زاده
1390/10/21 در ساعت : 12:19:6
درود جناب صادق رحمانی

عالی سرودید.
مصطفی پورکریمی
1390/10/21 در ساعت : 13:57:4
سلام جناب استاد رحمانی گرامی


مرا ببر، ببر ای عشق از شب کوچه


به شهرِ هشتم آئینه، در تب توفان


مرا ببر به تماشای ناگهان -چشمه


به پای بوسی سنگ ها پس از باران

بسیارزیبا و دلنشین بود چارپاره ای همه چیز تمام زبان شعری شما هم که مستحکم و عالی ست موفق باشید.
مجتبی اصغری فرزقی
1390/10/21 در ساعت : 12:25:34
احسنت
عباس خوش عمل کاشانی
1390/10/21 در ساعت : 14:27:5
درود بر استاد رحمانی.چارپاره ای فاخر و دلنشین است.
محمد وثوقی
1390/10/21 در ساعت : 18:3:43
سلام بر استاد ارجمند
روان و پرمحتوا سروده اید دست مریزاد.
مستدام باشید.

(خصوصی: جسارتاً مصرع: «تو آفتابِ بلندی و سایه ها بسیار» به دلم ننشست. نه اینکه توجیهی نداشته باشد اما غالباً آفتاب که بلند شود سایه ها به کم ترین حد خود می رسند...)
مصطفی معارف
1390/10/21 در ساعت : 12:56:2
جناب رحمانی عزیز
مرحبا مرحبا مرحبا
واقعا شیوا و دلنشین کیفور شدم
دست مریزاد
:قسم به حرمت همصحبتی خداوندا
مرا به غربت این خاک آشناتر کن
در این زمانه که پروازها زمین گیر است
مرا دچار قفس کن، مرا رهاتر کن
سعادتمند باشید.


م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/10/21 در ساعت : 14:54:20
سلام بر استاد رحمانی عزیز و ارجمند ،
چار پاره های زیبا ، دلنواز ، و شور آفرینتان دل را تا ژرفتای اندیشه به کنجکاوی می کشاند ، دست مریزاد ، شاعرانگیتان برقرار .

با عرض پوزش ، ظاهرا مصراع < به پای بوسی سنگ ها پس از باران > اشتباه تایپی دارد.


علی‌رضا دل‌خوش
1390/10/21 در ساعت : 19:2:23
آفرین. حقا که کانند دانه های تسبیح یاقوتی، با غلیان خود، روح را نوازش می دهند. مصراع مربوط به پای بوسی سنگها... خطایی دارد که شاید تایپی باشد.
بهرام الهی
1390/10/21 در ساعت : 13:40:0
افرين -چه زيبا سروديد
رضا کرمی
1390/10/21 در ساعت : 15:34:49
انتخاب یکی به عنوان بهترین مشکل است همه یک دست و به قول استاد خوش عمل فاخر و دلنشینند...درود بر شما
ابراهیم حاج محمدی
1390/10/21 در ساعت : 20:8:33
با سلام و عرض ارادت
چهارپاره ای زیبا ، فاخر و دلچسب بود . لذت بردم . فزون باد .
اکبر نبوی
1390/10/21 در ساعت : 23:0:11
درود بر رحمانی عزیز
زیبا بود. زیارت دل تان قبول.
بازدید امروز : 22,446 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,553,677
logo-samandehi