درود بر استاد سخن جناب حاج محمدی عزیز
با توجه به اینکه این شعر شما زیبایی ها و ظرافتهای خاصی دارد حیفم آمد نوشته ای کوتاه بر آن ننویسم تصمیم گرفتم بر شعر دوستان ((البته اشعار خوب)) هر از چند گاهی نوشته ای در قالب نقد و واکاوی بنویسم
چون شعر شما یک شعر غنایی است ابتدا بحثی در مورد ادب غنای از ادیب بزرگوار جناب دکتر سیروس شمیسا می آورم بعد به شعرتان می پردازم:
ادب غنایی در اصل اشعاری است که احساسات و عواطف شخصی را مطرح می کند این گونه اشعار که کوتاها بوده در یونان باستان با همراهی سازی به نام لیر خوانده می شد و از این رو در زبان های فرهنگی به اشعار غنایی لیریکlYRIC می گویند اصولا در اکثر نقاط جهان اشعار عاطفی و عاشقانه و سوزناک با موسیقی همراه بوده است در اروپا تروبادورها و در ایران عاشق ها یا عاشیق ها و خنیاگران روستائیان و شبانان حافظ این سنت بوده اند لیریک را در عصر ما شاید به تبع عرب ها که به شعر عاشقانه و عاطفی ( الشعر الغنائی) می گویند به غنایی ترجمه می کردند و به دومعنی اشعار عاشقانه و بزمی به کار میرند به هر حال معادل غزل قدیم است.
اما بررسی شعر شما در شعر شما پیوستگی بین سبک قدیم غزل و شعر نو می بینم یعنی یک شعر نو کهن نیمایی می بینم شاعر به هنرمندی زیبایی
باز بی توجهی یار را در فرمی آورده است که می تواند قابل تامل باشد همان شعر حرف عشق یکی است اما از هر زبانی که می شنوی نا مکرر است در این شعر می بینیم
خاصیت بذر رشد و تکثیر است و اشک عاشق و خنده معشوق دقیقا عین بذر باعث گسترش و تکثیر این همه شعر شده اند این تشبیه بسیار زیبا و از طرفی تازه هم هست
((اشک من
و خنده ی تو ،
هر دو بذرهای اصلاح شده ی شعرند .
که وقتی به ثمر می نشینند ،
بازار شاعری را قرق می کنند ، ))
هرچه بیشتر این بذر کاشته شود
((و هرچه بیشتر عرضه شوند ،
تقاضا بالاتر می رود !!!))
خوب بدیهتا نشان دهنده سرودن اشعار بیشتری خواهد شد
((می گریم تا بخندی ،
بخند تا .....))
و درنهایت عاشق با صراحت و صداقت می گوید می گریم تا توبخندی و مصرع آخر را ناتمام می گذارد و این شراکت مخاطب در شعر است که فن زیبایی در شعر است
دوست داشتم زودتر این نوشته را می نوشتم تا دوستان نظرشان را در باره این گونه واکاوی بیان دارند
*****************
با درود . از دقت و تأمل شما دوست عزیز بر سیاه مشق این حقیر بسیار سپاسگزارم .