در آسمان انگار باران حرف دارد
هر قطره با رقصی پریشان حرف دارد
اطراف ِ من گویی دهان وا کرده از درد
در این غزل خودکار ِ بی جان حرف دارد
قرص ِ مُسَکِن ، زخم ها ..... تکرار ِ صحنه
بیخوابی ِ هر شب ...... فراوان حرف دارد
بوی عجیب شیمیایی .......جبهه ی تب
این سرفه های خشک ِ پنهان حرف دارد
حتی پلاک ِ کهنه ی بابای پیرم
بی رنگ و رو در لای قرآن حرف دارد
مثل شب ِ یلداست........ تاریک است و ممتد
چشمی که نابیناست هر آن حرف دارد
از چکه چکه درز ِ سقف ِ خانه پیداست
سرمای بی رحم ِ زمستان حرف دارد
مادر دو باره وصله زد پیراهنش را
نخ سوزنش ساکت ولی.... هان .....حرف دارد
در خاطرات خاک خورده یک بغل یاس
روئیده .... اما خاک ِ گلدان ........حرف دارد
با این همه در چهره ی آرام ِ بابا
جا پای سنگر ، عشق ، ایمان، حرف دارد.....................
اکرم بهرامچی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/24 در ساعت : 0:53:13
| تعداد مشاهده این شعر :
1518
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.