محو در خاطره ها ، غوطه ور ِ دلتنگی
شعر تلخی شده ام در اثر دلتنگی
غرق در آتشم و چون شب برفی شده ام
بیش از اینهاست عزیزم هنر دلتنگی
اشک، همسایه ی دیوار به دیوارم گشت
تا که شد ساکن جان، رهگذر دلتنگی
زندگی جاده ی پرتی ست مه آلود و شلوغ
هر طرف درّه ی درد و خطر دلتنگی
عشق تقصیر ندارد دل اگر شعله ور است
آه ، ای عشق بسوزد پدر دلتنگی!
(24 دی 90)