ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خون تو صبح روشن آبادی است... ( تقدیم به شهید مصطفی احمدی روشن )


این خون سرخ نیست که می ریزند، این آتش است آتش طغیانگر



هر قطره شور و شوق صد اقیانوس، هر ذره آفتاب جهان گستر



 



این خون سرخ نیست، نه ... این راز است،باغی پر از شکوفه اعجاز است



باغی که شاخه های شکوفایش، آمیخته به عطر گلی پرپر



 



خون تو خود حماسه بیداری است، خون تو از گلوی زمان جاری است



از کربلا و از فدک و کوفه، از سینه پر از غم پیغمبر( ص)



 



از پهلوی شکسته مادرمان از فرق ضرب خورده مولامان



از آن سر نشسته به سرنیزه، از آن گلوی ناز علی اصغر ( ع)



 



روزی که " مصطفی " پدرت نامید... یعنی تو برگزیده "او" گشتی



یعنی خوشا به حال شهادت تو... یعنی که انتخابی از این برتر؟



 



خفاش های کور نمی فهمند، خون تو نور، خون تو آزادی است



خون تو صبح روشن آبادی است، صبحی چنان مرام تو... روشن تر!


کلمات کلیدی این مطلب :  خون ، تو ، صبح ، روشن ، آبادی ، است... ، ( ، تقدیم ، به ، شهید ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/28 در ساعت : 3:42:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  1350


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مجتبی اصغری فرزقی
1390/10/28 در ساعت : 8:17:43
آفرين

احسنت


غزل زيباي شما را خواندم



موفق باشيد


اکبر نبوی
1390/10/29 در ساعت : 3:26:54
درود بر شما
غزلتان زیبا و ستودنی بود و غیرت تان غبطه انگیز.
سربلند باشید
صادق رحمانی
1390/10/28 در ساعت : 9:27:9
روشنی باشید.
مصطفی پورکریمی
1390/10/28 در ساعت : 15:22:50
سلام جناب استاد دلاورنژاد عزیز

به به این غزل بارزش چه حس عمیق و تصاویر عجیبی دارد .بسیار زیباست. موفق باشید.
علی سعادتخانی
1390/10/28 در ساعت : 12:27:6
زیبا بود شاعر، لذت بردم
مهدی آخرتی
1390/12/23 در ساعت : 10:10:18
خون تو صبح روشن آبادی است، صبحی چنان مرام تو... روشن تر!


خوب بود
علی شهودی
1391/2/1 در ساعت : 23:35:43
جناب دلاورنژاد سلام برادر خسته نباشید (درچارراه حادثه هاگم شدیم ما)
بازدید امروز : 3,200 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,559,160
logo-samandehi