ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سروده ای با عنوان زخم شب


 زخم شب



می رسد باز هم ، شبی دلگیر



از تب و تاب سایه ها لبریز



ساکت و سرد و خیس از باران



مثل شب های خسته ی پاییز ...



شب سراسر سیاهی ونفرت



با تمسخر ، به روز می خندد



بی خبر از تبسم خورشید



راه را بر سپیده می بندد...



با گلویی شکسته می خوانند



جغدها ، نغمه های دلتنگی



می کند پهن چادرش را شب



لحظه ها ، لحظه های دلتنگی ... 



در شب تیره و غبارآلود 



من به دنبال نور می گردم



در دل کوچه های بن بستش



پی راه عبور می گردم...



در دل ظلمت و سیاهی ها



من به فکر طلوع فردایم



دل به مرداب شب نمی بندم



تا که در جستجوی دریایم ...



زیر گوش  تمام پنجره ها



قصه ی شب همیشه تکراری ست



گوش کن نغمه ی موذن را



می زند بانگ ، وقت بیداری ست...



می رسد صبح وخوب می دانم



از سیاهی نشان نخواهد ماند



روی پیشانیه سپید سحر



زخم  شب جاودان نخواهد ماند. 


کلمات کلیدی این مطلب :  سروده ، ای ، با ، عنوان ، زخم ، شب ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/28 در ساعت : 23:16:47   |  تعداد مشاهده این شعر :  964


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/10/29 در ساعت : 3:13:26

سلام آقای فرجی بزرگوار
سروده زیبا و دلنشینی بود .سربلندباشید
کاظم نظری بقا
1390/10/29 در ساعت : 7:41:58
سلام جناب فرجی
گیرا و دلنشین بود
بازدید امروز : 5,592 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,561,552
logo-samandehi