ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



چک


گاهی فقط
یک شقیقه می خواهی
و یک اسلحه
تا خودت را برای دنیا توضیح دهی
فرقی نمی کند
              کدام دو را از دیگران قرض بگیری
حتی نوروز
دنیا سالی یک بار خودش را در آینه تماشا نمی کند
اما نه
فقط گاهی
درخت های کنار دریاچه را نگاه کن
پل را
که به قصد مرگ تصویرش را در رودخانه نینداخته
مردی با سنتور
عنکبوتی را سرگرم می کند
تا پروانه ای
                 فرصت گریختن داشته باشد
مردی با سنتور
نُت را مثل عنکبوت به تار انداخته
و هر لحظه ممکن است
زخمه هایش
چشم آسمان را ببلعد
مردی با سنتور
زیر باران
به ردیف سیم های برق فکر می کند که بر دو راهی تردید معلق مانده اند
                                            یا نه؟!
آیا باید پای برگه ی زندگی را
هر روز امضا کرد
                          و به مرخصی رفت؟!
در طول دیوارهای شهر
پس فلکه ها با شیرهای فلزی چگونه برقصد؟!
سوت سماور
سوت پلیس
سوت اتوبوس
سوت کارخانه
سه سوته می شود با لباس کارگران از پای کتاب فلسفه در کنار تسمه ی نقاله ایستاد
و بسته های باند را
بر صورت های مختلف
                                    چک کرد
باند برای مداحان
باند برای پزشکان
باند برای فرودگاه
باندی بی تاب برای سیاست مداران تا بازی کنند
به تاک حقیقت ببندند
و بگویند: اوه
               پره های آفتاب را
               از هاشورهای آنتن نجات داده ایم
کسی اینجا غریبه نیست
[ تا؟  با؟  در؟  از؟ ] ؟
با این شعر راحت باش
بازی باند فرصت مرغوبی به انسان می دهد
تا از چشمِ زخم های انسان فرار کند
با پله های دادگاه
درست رو به روی دوربین خبرنگاران
شلیک . . .
شاخ گوزنی با یک جهش میان درختان بلند گم شد
و پرندگان
                 ستاره می شوند
در پرده ی روز
 
اما چند پرنده اینجا می نشینند
جایی که مردی/ با سنتور/ به ردیف سیم ها فکر می کند
/         /         /
/         /         /
زیر باران
کلمات کلیدی این مطلب :  صدرالدین انصاری زاده ، چک ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1399/1/28 در ساعت : 22:38:9   |  تعداد مشاهده این شعر :  123


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 9,893 | بازدید دیروز : 18,002 | بازدید کل : 121,541,124
logo-samandehi